تأملی در مهندسی نظم جدید و آمریکایی در قفقاز جنوبی

قفقاز جنوبی در آستانه تحولی ژئوپلیتیکی است. با ظهور طرح کریدور زنگزور و ورود بازیگران جدید، ایران در موقعیتی حساس قرار گرفته که سکوت و انفعال در برابر آن، میتواند به معنای حذف تدریجی از معادلات کلیدی اقتصادی و امنیتی منطقه و از دست دادن جایگاه تاریخی خود باشد. این یادداشت به ابعاد پنهان این تحولات و ضرورت اقدام هوشمندانه تهران میپردازد.
دکتر حیدر زارع، کارشناس مسائل قفقاز جنوبی
اندیشکده زاویه: تحولات قفقاز جنوبی وارد مرحلهای شده که دیگر نمیتوان آن را صرفاً امتداد نزاع دیرینه ارمنستان و آذربایجان دانست. این منطقه اکنون به کانون رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای برای بازتعریف نظم ژئوپلیتیکی و امنیتی بدل شده است. با تضعیف موقعیت روسیه بر اثر جنگ اوکراین، امتناع چین از ورود مستقیم به منازعات پیرامونی، جنگ ایران و اسرائیل و بلاتکلیفی اروپا در مواجهه با سیاستهای ترکیه، آمریکا گام به عرصه گذاشته و تلاش میکند با بهرهگیری از اهرم دیپلماتیک، نظم جدیدی را به نفع خود مهندسی کند.
نخستین تجلی این ورود، نشست سهجانبه ترامپ، پاشینیان و علیاف در کاخ سفید است که منجر به امضای قرارداد صلح بین دو طرف شد؛ نشستی که فراتر از صلحسازی، با هدف ایجاد کمربند نفوذ امنیتی و ترانزیتی در مقابل ترکیه، روسیه و ایران طراحی شده بود. در مرکز این پروژه، کریدور زنگزور قرار دارد.
ارمنستان که با بحران مشروعیت داخلی و فشار افکار عمومی مواجه است، بهدنبال امضای توافقی در واشنگتن بود که برای پاشینیان نقش یک دریچه تنفسی سیاسی دارد، حتی اگر بهای آن، واگذاری بخشی از کنترل یا حاکمیت ملی باشد. در سوی دیگر، آذربایجان با اتکا به حمایت ترکیه و خلاء قدرت منطقهای، در پی تثبیت این مسیر بهعنوان کریدوری اختصاصی برای اتصال به نخجوان و آسیای مرکزی است. آمریکا نیز در قالب مدل «برونسپاری امنیت» تلاش دارد مدیریت این مسیر را به یک نهاد یا شرکت امنیتی آمریکایی، با قرارداد ۹۹ ساله، واگذار کند – مدلی که از نظر ظاهری تابع حاکمیت ارمنستان است، اما عملاً بهمعنای عبور بدون نظارت و کنترل خواهد بود.
این تحولات اما بدون مقاومت نیست. در ارمنستان، حساسیت افکار عمومی نسبت به واگذاری مسیر مغری به بیگانگان بالاست. از همین رو، واژههایی چون «کریدور» یا «دالان» در متن توافق حذف شدهاند تا از واکنش منفی داخلی و منطقهای – خصوصاً از سوی ایران – کاسته شود. همزمان، ترکیه با ایجاد پیوندهایی فراتر از ناتو، از قفقاز تا آسیای مرکزی، آمریکا و اروپا را نسبت به افزایش نفوذ خود نگران کرده است.
برای ایران، آنچه در حال وقوع است، فراتر از یک مناقشه منطقهای است. با عبور از نقش سنتی خود در موازنه قفقاز جنوبی، اگر تهران منفعل بماند، به جایگاهی نظارهگر در تحولات سرنوشتساز مرزهای شمالی خود سقوط خواهد کرد. تثبیت کریدور زنگزور بدون نظارت ایران، معنایی جز تحقق تدریجی پروژه ژئوپلیتیکی «اتصال ترکستان به آناتولی» ندارد؛ پروژهای که ایران را از مسیرهای کلیدی ترانزیتی کنار میزند و نقش تهران را در تجارت و امنیت منطقهای بهتدریج به صفر میرساند.
در این میان، باید به یک نکته بسیار مهم و نادیدهمانده نیز توجه داشت: آنچه امروز در قالب کریدور زنگزور پیگیری میشود، از مسیر گرجستان و کریدور ترانسخزر هماکنون در حال تحقق است. به بیان روشنتر، انگیزه اقتصادی برای گشودن زنگزور اولویت اصلی نیست؛ بلکه هدف، حذف ژئوپلیتیکی ایران از حوزه تمدنی خود است و تبدیل آن به عنصر طرد شده از تمدنی که در شکلگیریاش نقش مرکزی داشته است. این پروژه مانند آن است که عضوی از پیکر علیه پیکر برخیزد. پیام روشن این واقعیت آن است که بازنده اصلی هر شکل از این کریدور، بدون هیچ تردیدی، ایران خواهد بود.
در برابر چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران نمیتواند و نباید صرفاً هشداردهنده یا نظارهگر باشد. اقدام، آن هم هوشمند، قاطع و چندلایه ضروری است. در سطح دیپلماتیک، ایران باید مخالفت صریح و عمومی خود را با هرگونه واگذاری مسیر به بازیگر ثالث اعلام کرده و خطوط قرمز خود را بهروشنی به طرفین گوشزد کند. همزمان، لازم است تهران فرستاده ویژهای به ایروان اعزام کرده و با ارائه بستههای همکاری اقتصادی، امنیتی و ترانزیتی، زمینه را برای شکلگیری یک ابتکار مشترک با ارمنستان فراهم آورد. تشکیل کارگروه سهجانبه ایران–ارمنستان–روسیه برای مدیریت مسیر مغری، نهتنها جایگزینی مناسب برای سناریوی آمریکایی است، بلکه پیام صریحی به قدرتهای فرامنطقهای خواهد بود که حضور بدون دعوت آنها در منطقه پذیرفتنی نیست.
در محور باکو نیز، دیپلماسی فعال و هوشمند باید همزمان با ارمنستان پیگیری شود تا از یکجانبهگرایی آذربایجان در تبانی با واشنگتن جلوگیری گردد. تقویت حضور هوشمند نظامی در مرزهای شمالغربی، با هدف نمایش بازدارندگی پیشگیرانه، از دیگر ابزارهای ضروری در این مقطع حساس است.
در شرایط کنونی، تقویت ائتلاف راهبردی با روسیه و ارمنستان، افزایش بازدارندگی علنی و حرکت بهسوی اقدام میدانی هدفمند باید در دستور کار قرار گیرد. زمان، عنصر حیاتی این معادله است و تأخیر میتواند هزینههای غیرقابل بازگشتی برای ایران به دنبال داشته باشد.
از نظر اقتصادی هم اکنون آنچه غرب و ترکیه و آذربایجان در کریدور زنگزور به دنبال آن هست از طریق کریدور ترانس خزر از خاک گرجستان در حال تامین است. پس هدف قطعی کریدور زنگزور در هر شکلی از آن اخراج ژئوپلیتیکی ایران از حوزه ی تمدنی خود و تبدیل آن به دشمن این تمدن است، مانند اینکه دست انسان علیه خود او قیام کند و آسیب برساند. بازنده اصلی ایجاد کریدور زنگزور قطعا و قطعا ایران است و لازم است جمهوری اسلامی ایران به هر نحو ممکن این محتمل نامطلوب را از صحنه ی وقوع دور نماید.
قفقاز جنوبی امروز دیگر محل تکرار معادلات دیروز نیست. دوره موازنه سنتی به پایان رسیده و صحنه در حال شکلگیری مجدد است. آینده برای آنهایی خواهد بود که بازیسازند یا دستکم، بازی دیگران را مختل میکنند. ایران اکنون در نقطهای ایستاده که یا باید دست به کار شود، یا رفتهرفته، صحنه را ترک کند. بدون تردید، راه سومی وجود ندارد.