قفقاز در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا
سند راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا که توسط دونالد ترامپ امضا شد، مناطق مهمی چون آسیا، اروپا و خاورمیانه را دربر میگیرد اما از قفقاز نامی نمیبرد. با وجود این، نشانههایی در سند و رفتار دیپلماتیک واشنگتن وجود دارد که حاکی از رویکردی غیرمستقیم اما حسابشده نسبت به این منطقه حساس ژئوپلیتیکی است. پرسش اصلی این است که آیا حذف قفقاز از متن سند به معنای حذف آن از ذهن سیاستگذاران آمریکایی نیز هست؟
علی کاظمخانلو، کارشناس مسائل قفقاز
اندیشکده زاویه: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا سند راهبرد امنیت ملی 2025 این کشور را در نوامبر 2025 امضا و ابلاغ کرد. این سند که به گفته ترامپ نقشه راهی است برای حفظ و ارتقای جایگاه آمریکا به عنوان برترین کشور در جهان، سیاستهای کلان این کشور را در قبال مسائل، کشورها و مناطق مهم در جهان توصیف کرده و نشان میدهد.
سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در میان مناطق مختلف در جهان، فقط به نیمکره غربی، آسیا ـ متمرکز بر چین و اقیانوس هند ـ، اروپا، خاورمیانه و آفریقا پرداخته است. از این رو، این سؤال مطرح میشود که آیا آمریکا به مناطق دیگر، از جمله قفقاز بیتوجه است؟ با توجه به اهمیت ژئوپلیتیکی قفقاز که اروپا و آسیا را به هم متصل میکند، این منطقه چه جایگاهی در راهبرد امنیت ملی 2025 آمریکا دارد؟ این عدم اشاره به منطقه قفقاز در راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا، چه معنایی برای سیاست آینده این کشور در قبال ارمنستان، آذربایجان و گرجستان دارد؟
در خصوص غیبت قفقاز در سند راهبرد امنیت ملی دولت ترامپ و جایگاه آن برای آمریکا میتوان به چند نکته اشاره کرد:
نخست، سند فوق اگرچه به روسیه که یکی از کشورهای قفقاز است، اشاره میکند، اما این اشاره نه به خاطر قرار گرفتن آن در این منطقه، بلکه به دلیل اهمیت آن در نظام بینالملل، تقابل آن با غرب و جنگ با اوکراین است.
دوم، قفقاز جزء «منافع ملی اصلی» و اولویتهای آمریکا نیست. به عبارت دیگر، از نظر دولت ترامپ، این منطقه به طور مستقیم منافع و امنیت ملی آمریکا را تهدید نمیکند. علاوه بر این، قفقاز بر مسائل اصلی بینالملل و امنیت آن تأثیر قابل توجهی ندارد و به همین دلیل، آمریکا نسبت به آن نگران نیست.
سوم، سند امنیت ملی 2025 آمریکا از «منافع اصلی جهانی» سخن میگوید؛ منافعی که علاوه بر مناطق اصلی که در سند به آنها اشاره شده است، در سایر مناطق، از جمله قفقاز نیز دیده میشود. این منافع عبارتند از:
– حفظ دسترسی به زنجیرههای تأمین و مواد حیاتی: براساس سند، آمریکا برای حفظ جایگاه برتر خود در جهان، باید به زنجیرههای تأمین و مواد حیاتی دسترسی داشته باشد. علاوه بر این، این دسترسی باید برای متحدان آمریکا نیز فراهم باشد. قفقاز جنوبی یکی از مناطقی است که در حد و اندازه خود، قابلیت دسترسی آمریکا و متحدان آن را به مواد حیاتی، از جمله نفت، گاز، منابع کمیاب و کشورها و مناطق پیرامون در زمان نیاز ـ مانند استفاده از جغرافیایی جمهوری آذربایجان برای انتقال لجستیک به افغانستان در زمان حمله ناتو به این کشورـ میدهد.
– جلوگیری از تسلط دشمنان بر مناطق کلیدی: این سند میگوید آمریکا برای تقویت امنیت خود و متحدان آن، باید مانع از تسلط دشمنان بر مناطق کلیدی جهان شود. با توجه به سطح بالای تقابل آمریکا با روسیه، ایران و چین از یکسو، و اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی قفقاز برای کشورهای منطقه و فرامنطقه از سوی دیگر، منطقی نیست که آمریکا این منطقه را نادیده بگیرد. تلاش ترامپ برای حضور در طرح دالان جعلی زنگزور و تغییر نام آن به «مسیر ترامپ» در قفقاز جنوبی در این راستا قابل تحلیل است.
– حمایت از الگوهای ثبات به جای درگیریهای بلندمدت: از نظر آمریکا مناقشه و بیثباتی در کشورها و مناطق، زمینهساز حضور و نفوذ بازیگرانی مانند روسیه و ایران است. براین اساس، باید هر گونه مناقشه و درگیری از بین برود و میان طرفین درگیر، توافق صلح انجام شود. آمریکا مطابق با همین رویکرد، به مناقشه و درگیری جمهوری آذربایجان و ارمنستان نگریسته و برای توافق میان طرفین ایفای نقش کرده است. در واقع، اقدامات سیاسی و دیپلماتیک آمریکا در قفقاز جنوبی، بهویژه ورود به مسأله صلح ارمنستان و جمهوری آذربایجان با یک تعامل استراتژیک گستردهتر سازگار است.
چهارم، استراتژی امنیت ملی 2025 نشاندهنده چرخشی به سمت چیزی است که برخی آن را «رئالیسم انعطافپذیر» توصیف میکنند؛ یعنی اولویت دادن به مشارکتهای استراتژیک بر اتحادهای ایدئولوژیک. تحت این چارچوب، آمریکا ممکن است با کشورهای مناطقی مانند قفقاز جنوبی بر اساس منافع مشخص و عینی، نه بر اساس ترویج دموکراسی مبتنی بر ارزشها تعامل کند.
پنجم، اشاره سند به اصل «صلح از طریق قدرت»، کشورهای قفقاز و مسائل میان آنها را نیز دربر میگیرد. تنظیم کنندگان سند، این اصل را اینگونه توضیح میدهند که قدرت علاوه بر اینکه بهترین عامل بازدارنده است، «قابلیت دستیابی به صلح را به ما میدهد. زیرا طرفهایی که به قدرت آمریکا احترام میگذارند، اغلب به دنبال دریافت کمک ما هستند و پذیرای تلاشهای ما برای حل مناقشات و حفظ صلح هستند.» تلاش کشورهای قفقاز جنوبی برای نزدیک شدن به آمریکا با هدف ایجاد توازن در برابر روسیه و مراجعه جمهوری آذربایجان و ارمنستان به آمریکا و توافق سهجانبه میان آنها در 17 مرداد 1404/ ۸ آگوست 2025 برای نهایی کردن صلح آذریها و ارامنه، مصداق اصل فوق است و نشان میدهد که یکی از مناطقی که این بخش از سند، آن را دربرمیگیرد، قفقاز است.
ششم، عدم اشاره به قفقاز در سند راهبرد امنیت ملی 2025، نباید به معنای بیتوجهی آمریکا به این منطقه تفسیر شود. در این سند آمده است: «ما با متحدان و شرکا برای حفظ تعادل قدرت جهانی و منطقهای همکاری خواهیم کرد تا از ظهور دشمنان مسلط جلوگیری کنیم. … نفوذ بیش از حد کشورهای بزرگتر، ثروتمندتر و قویتر، حقیقتی جاودانه در دنیای روابط بینالملل است. این واقعیت گاهی اوقات ایجاب میکند که به فکر همکاری با شرکا باشیم تا از این طریق برای خنثی کردن جاهطلبیهایی اقدام کنیم که منافع مشترک ما را تهدید میکنند.»
این اعتقاد همواره در ذهن سیاستمداران آمریکایی وجود داشته است. بر همین اساس، پس از انقلاب اسلامی ایران و به دنبال آن پس از فروپاشی شوروی، آمریکا همواره به دنبال حضور در محیط پیرامون ایران و روسیه، از جمله قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی بوده است. این حضور رفته رفته پررنگ شده و به نفوذ تبدیل شده است. بهطوری که امروز به وضوح نقش آمریکا در مسائل جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان به عنوان شرکای این کشور و در سطحی کلان، بر مسائل منطقه دیده میشود. آشکارترین مصداق این نقش را میتوان در تحریک ایروان به سمت روسیهزدایی از ارمنستان، اخلال در روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای قفقاز جنوبی با ایران، چراغ سبز نشان دادن به ایجاد دالان جعلی زنگزور و در نهایت تلاش برای کاهش حضور و نفوذ ایران و روسیه در این کشورها مشاهده کرد.





