سوریه، کانون جدید رویارویی راهبردی آنکارا و تلآویو

تقابل ترکیه و اسرائیل در سوریه، فراتر از تهدید ثبات داخلی این کشور، موجی از تنشهای فرامرزی و پیچیدگیهای سیاسی منطقهای را برانگیخته و توازن قوا در منطقه را بهشدت متزلزل کرده است؛ رقابتی راهبردی که پیامدهای آن میتواند امنیت و ثبات کل منطقه را در معرض خطر قرار دهد.
روحاله صالحی کارشناس مسائل ترکیه
اندیشکده زاویه: سوریه که روزگاری میدان درگیری داخلی میان نیروهای دولتی و گروههای تروریستی بود اکنون به آوردگاهی وسیعتر میان قدرتهای منطقهای تبدیل شده است. اگر در ابتدای بحران سوریه نگاهها بیشتر به رقابت آمریکا، روسیه و ایران دوخته شده بود، امروز دو بازیگر دیگر یعنی ترکیه و رژیم صهیونیستی بیش از پیش در مرکز توجه قرار گرفته و منافع و راهبردهای خود را به خاک سوریه گره زدهاند. شکلگیری جدال تازه میان آنکارا و تلآویو تنها بر سر زمین و گروههای محلی نیست بلکه بازتابی از رقابت گستردهتر بر سر رهبری منطقه و بازطراحی آینده خاورمیانه به شمار میرود.
بنابراین، ترکیه و رژیم صهیونیستی اکنون با توجه به اهداف و برنامههای از پیش تعیینشده درصددند از فرصتهای فراهم شده پس از قدرتگیری گروههای تروریستی در سوریه نهایت بهرهبرداری را کرده و تحولات امنیتی و سیاسی را به نفع خود مدیریت کنند.
ترکیه از آغاز بحران سوریه رویکردی مداخلهگرانه در پیش گرفت و نگرانی همیشگی آنکارا وجود یک دولت خودمختار کردی در شمال و شرق سوریه بوده است. کردهایی که با حمایت آمریکا و غرب در قالب نیروهای دموکراتیک سوریه سازمان یافتند و الآن کنترل بخشهای بزرگی از اراضی حاصلخیز و منابع نفتی سوریه را در اختیار دارند و عملاً دولتی موازی را شکل دادهاند.
از منظر رهبران ترکیه، چنین وضعیتی به معنای تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی است، چرا که ارتباط طبیعی این گروهها با حزب کارگران کردستان «پکک» زمینهساز گسترش نفوذ دشمن دیرینه آنکارا در امتداد مرزهای جنوبی میشود. ترکیه بارها با عملیات نظامی در شمال سوریه کوشیده این خطر را مهار کند اما این مسئله همچنان معضل لاینحل باقی مانده است. بنابراین، ترکیه سعی دارد از فرصت قدرتگیری گروههای تحت حمایت خود در دمشق استفاده کرده و با از میان بردن تهدید کردها، امنیت مرزهای جنوبیاش را تضمین کرده و نفوذ سیاسی و نظامی خود در سوریه را افزایش دهد.
در کنار دغدغه امنیتی، ترکیه میکوشد خود را به عنوان پشتیبان اصلی یک نظم تازه در سوریه معرفی کند که در آن اسلام سیاسی سنی جایگاه محوری دارد و پیوندهای ایدئولوژیک و سیاسی با ترکیه برقرار میسازد. این هدف در چارچوب رویکردی وسیعتر قابل فهم است که از آن به عنوان سیاست «نوعثمانیگری» یاد میشود که به دنبال بازسازی جایگاه تاریخی ترکیه به عنوان قدرت مرکزی در جهان اسلام است.
عامل مهم دیگر برای آنکارا بحران پناهجویان است. اکنون میلیونها سوری در ترکیه زندگی میکنند و فشار اجتماعی ناشی از حضور آنان به یکی از موضوعات اصلی سیاست داخلی این کشور تبدیل شده است. بازگرداندن دستکم بخشی از این جمعیت به سوریه تنها در صورتی ممکن خواهد بود که ترکیه بتواند نقشی تعیینکننده در شکلدهی به نظم سیاسی و امنیتی آینده دمشق ایفا کند. از این منظر، نفوذ در ساختار سیاسی و امنیتی سوریه ابزاری برای کاهش تنشهای داخلی ترکیه نیز محسوب میشود.
در نقطه مقابل، اسرائیل با اهدافی کاملاً متفاوت وارد میدان سوریه شده است. تلآویو طی دههها سوریه را دشمن خود میدانست و با وجود سرنگونی دولت بشار اسد و کاهش تهدیدات ایران اکنون قدرتگیری ترکیه در این کشور به چالشی جدی برایش تبدیل شده است. سران تلآویو نگرانند که ترکیه به عنوان دومین نیروی بزرگ ناتو پایگاهی پایدار در سوریه ایجاد کرده و از آن به سکویی برای گسترش نفوذ در خاورمیانه استفاده کند، سناریویی که توازن قوا را برهم زده و موقعیت اسرائیل را تضعیف میکند.
اسرائیل بارها تاکید کرده که اجازه نخواهد داد سوریه به سکویی برای تهدید مرزهایش تبدیل شود. لذا، حملات هوایی به پایگاههای نظامی و ساختمانهای دولتی سوریه، پیام روشنی به همراه دارد که تلآویو از توان عملیاتی لازم برای مقابله با هر عاملی که نفوذ رقبایش را تسهیل کند، برخوردار است. همچنین، تلآویو با برقراری ارتباط با گروههای قومی و مذهبی همچون دروزیها و کردها میکوشد ساختار سوریه را به سمت فدرالی شدن سوق دهد. این رویکرد در عمل به معنای تقسیم سوریه به چندین واحد خودمختار است که هیچکدام توان انحصاری برای حاکمیت بر کل کشور را نداشته باشند.
تلآویو امیدوار است با تقویت واحدهای محلی، شبکهای از متحدان بالقوه در سراسر سوریه ایجاد کند که در آینده بتوانند سد راه گسترش نفوذ دشمنان شوند. علاوه بر این، اسرائیل در پی آن است تا جایگاه خود را به عنوان قدرتی فراتر از مرزهای فلسطین اشغالی تثبیت کند، قدرتی که قادر است با اتکا به حمایت آمریکا و برتری نظامی مسیر تحولات کل خاورمیانه را تعیین نماید.
بنابراین، اسرائیل در ماههای اخیر نه تنها انبارهای تسلیحاتی مرتبط با ترکیه در سوریه را هدف قرار داده بلکه برخی مقامات این رژیم تهدید کردهاند که در صورت ادامه حضور فعال نظامی آنکارا، ممکن است خاک ترکیه نیز هدف عملیات نظامی قرار گیرد که نشانگر شدت گرفتن رقابت راهبردی و خطر گسترش تنش فراتر از مرزهای سوریه است.
این اعلام موضع صریح، فراتر از لفاظیهای دیپلماتیک است و ترکیه را وادار کرده تا علاوه بر دیپلماسی تقابلی، به آمادهسازی نظامی و طراحی سناریوهای واکنش احتمالی نیز بپردازد. چنین ادبیاتی به روشنی نشان میدهد که رقابت دو رقیب از سطح جنگ نیابتی در سوریه فراتر رفته و خطر برخورد مستقیم میان آنها افزایش یافته است.
ترکیه نیز به طور مستمر به اسرائیل هشدار میدهد که پیامدهای منفی تجاوز به حاکمیت سوریه غیرقابل تحمل است. اردوغان و سایر مقامات آنکارا تأکید میکنند که حملات تلآویو نه تنها ثبات منطقه را تهدید میکند بلکه شرایطی فراهم میآورد که ممکن است گروههای قومی و مذهبی از آن برای پیشبرد مطالبات خودمختاری بهرهبرداری کنند، تهدیدی که آنکارا آن را مستقیم با امنیت ملی خود مرتبط میداند.
رقابت ترکیه و اسرائیل در سوریه پیامدهای گسترده دارد که مهمترین آن افزایش شکنندگی ثبات منطقهای است، این تقابل نه تنها بر امنیت داخلی سوریه تاثیر منفی میگذارد بلکه خطر شعلهور شدن درگیریهای فرامرزی و برهم خوردن توازن قوا در خاورمیانه را نیز به طور جدی افزایش میدهد. پیامد دیگر این رقابت پیچیدهتر شدن روابط ترکیه با متحدان غربی است. با توجه به عضویت آنکارا در ناتو و جایگاه اسرائیل به عنوان متحد استراتژیک آمریکا هرگونه تهدید نظامی از سوی تلآویو علیه ترکیه میتواند ائتلاف غربی را با بحرانی جدی مواجه کند. چنین سناریویی احتمال عمیقتر شدن شکافهای موجود در ناتو و تضعیف انسجام این اتحاد را به شدت افزایش میدهد. پیامدهای انسانی و ساختاری این رقابت نیز چشمگیر است و استمرار حملات و بیثباتی مانع از بازسازی و بازگشت آوارگان شده و بار سنگینی بر مردم سوریه تحمیل میکند.
چشمانداز این تقابل در هالهای از ابهام قرار دارد و اگرچه بعید به نظر میرسد ترکیه و اسرائیل در کوتاهمدت وارد جنگی تمامعیار شوند اما سطح بالای تهدیدها و اقدامات متقابل خطر لغزش به سوی برخورد مستقیم را افزایش میدهد. در صورتی که چنین برخوردی رخ دهد پیامدهای آن فراتر از مرزهای سوریه خواهد بود و منطقه را وارد مرحلهای جدید از بیثباتی خواهد کرد. در بهترین حالت، ممکن است فشارهای بینالمللی و منافع اقتصادی دو بازیگر را وادار کند از ورود به جنگ مستقیم پرهیز کنند اما حتی در این صورت نیز رقابت نیابتی و فشارهای امنیتی بر سوریه ادامه خواهد یافت.
در مجموع، سوریه امروز به عرصهای بدل شده که منافع ترکیه و اسرائیل در آن به طرز پیچیدهای درهم آمیخته و سرنوشت مردم و ساختار سیاسی این کشور بیش از پیش به نحوه تعامل دو بازیگر بستگی دارد. اگر راهحلی سیاسی و منطقهای برای کاهش این تنشها پیدا نشود نتیجه آن چیزی جز تداوم آشوب و تقسیمپذیری نخواهد بود و شاید بزرگترین خطر آن باشد که این رقابت از مرزهای سوریه عبور کند و خاورمیانه را به میدان نبردی فراگیر میان ترکیه و اسرائیل بدل سازد، نبردی که در صورت وقوع نه تنها آینده سوریه بلکه سرنوشت کل منطقه را رقم خواهد زد.