رقابت ژئوپلیتیک چین و غرب در قفقاز؛ چالش کریدور میانی برای منافع ملی ایران

با شتابگیری کریدور ترانزیتی چین در قفقاز جنوبی، معروف به «کریدور میانی»، این منطقه بار دیگر به کانون رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شده است. این طرح که با سرمایهگذاری کلان پکن و همکاری ترکیه در حال پیشرفت است، نه تنها مسیر تاریخی ترانزیت از ایران را به حاشیه میراند، بلکه موازنه قوای منطقه را تغییر داده و منافع ملی ایران را با چالشهای جدی مواجه کرده است. این گزارش به واکاوی ابعاد مختلف این پروژه ژئوپلیتیک و راههای ممکن مقابله با آن میپردازد.
دکتر نوید کمالی کارشنای مسائل راهبردی
اندیشکده زاویه: در بین تحولات و رقابتهای ژئوپلیتیکی پر شمار منطقه غرب آسیا، قفقاز جنوبی به عنوان یکی از محورهای تاریخی اتصال شرق و غرب، بار دیگر در حال تبدیل شدن به یک صحنه کانونی است. این منطقه که همواره حیاط خلوت قدرتهای منطقهای همچون کشورمان، روسیه و ترکیه بوده، اکنون شاهد ورود متغیری جدید و قدرتمند به نام چین است.
حضور فزاینده پکن، که زمانی به سرمایهگذاریهای پراکنده و رویکردی محتاطانه محدود میشد، اکنون به سطح مشارکتهای راهبردی و پروژههای زیربنایی کلان ارتقا یافته است. با این حال این سئوال برای بسیاری مطرح است که ماهیت، اهداف و پیامدهای راهبرد چین در قفقاز جنوبی چیست؟ آیا این منطقه برای پکن صرفاً یک پنجره ترانزیتی به اروپا و جهان است یا این حضور، ابعاد ژئوپلیتیک عمیقتری دارد که میتواند موازنه قوای منطقهای و منافع ملی ما را تحت تأثیر قرار دهد؟
پاسخ به این پرسش مستلزم درک این واقعیت است که راهبرد چین در قفقاز جنوبی، نه یک سیاست منطقهای مجزا، بلکه بخشی جداییناپذیر از کلاناستراتژی این کشور برای دوران گذار نظم بینالملل است. این راهبرد بر یک منطق «اقتصاد ژئوپلیتیکمحور» استوار است که هدف آن، ایجاد یک کریدور امن، باثبات و کارآمد برای اتصال شرق آسیا به اروپا است؛ کریدوری که به طور معناداری بازیگران اصلی یعنی روسیه و کشورمان را دور میزند. این رویکرد که با سرمایهگذاریهای هوشمند، دیپلماسی متوازن و مشارکتهای راهبردی گزینشی پیش میرود، قفقاز جنوبی را به یکی از حلقههای کلیدی در «کریدور میانی» تبدیل کرده و چالشی جدی اما خاموش را فراروی چشمانداز کشورمان برای ایفای نقش به عنوان یک هاب ترانزیتی منطقهای قرار میدهد.
تکامل راهبرد چین در قفقاز جنوبی
تا همین یک دهه پیش، حضور چین در قفقاز جنوبی عمدتاً ماهیتی تجاری و محدود داشت. روابط دیپلماتیک با سه کشور منطقه یعنی ارمنستان، آذربایجان و گرجستان در اوایل دهه ۱۹۹۰ برقرار شد، اما پکن آگاهانه خود را از درگیریهای پیچیده و ژئوپلیتیک این منطقه دور نگه میداشت. با این حال، دو تحول بنیادین این معادله را تغییر داد. نخست، اعلام ابتکار کمربند و جاده (BRI) در سال ۲۰۱۳ توسط رئیسجمهور شی جین پینگ، که قفقاز جنوبی را به عنوان یکی از مسیرهای بالقوه برای اتصال زمینی چین به اروپا بر روی نقشه راهبردی پکن قرار داد. دوم، و مهمتر از آن، آغاز درگیری نظامی در اوکراین در سال ۲۰۲۲ بود. این جنگ، مسیر شمالی ترانزیت کالا از چین به اروپا از طریق روسیه را به دلیل تحریمها و ریسکهای ژئوپلیتیک، به شدت مختل و ناکارآمد کرد.
این بنبست راهبردی، اهمیت مسیرهای جایگزین جنوبی را برای پکن دوچندان نمود و قفقاز جنوبی را از یک «گزینه ثانویه» به یک «ضرورت راهبردی» تبدیل کرد. در واقع این بحران بهطور عینی اهمیت کریدورهای حملونقل جنوبی را برای چین افزایش داد. در نتیجه، شاهد سه مرحله متمایز در راهبرد چین بودهایم: مرحله پیش از BRI (حضور حداقلی)، مرحله ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۲ (علاقهمندی به کریدورهای قفقاز در کنار اولویت مسیر روسیه) و مرحله پس از ۲۰۲۲ (تمرکز جدی بر کریدور میانی و قفقاز جنوبی). این تغییر پارادایم، به سرمایهگذاریها و توافقات شتاب بخشید و حضور چین را از حاشیه به متن تحولات منطقه منتقل کرد!
آناتومی یک پروژه ژئواکونومیک
محور اصلی راهبرد کنونی چین در قفقاز جنوبی، سرمایهگذاری و توسعه «کریدور حملونقل بینالمللی ترانس-کاسپین» (TITR) یا همان «کریدور میانی» است. این مسیر از چین آغاز شده، از طریق قزاقستان به دریای خزر میرسد، با عبور از این دریا وارد بنادر آذربایجان شده، سپس از طریق خطوط ریلی و جادهای گرجستان به دریای سیاه و از آنجا به ترکیه و اروپا متصل میشود. جذابیت این کریدور برای چین چندوجهی است چرا که این مسیر نه تنها زمان حمل کالا را در مقایسه با مسیر دریایی (بیش از ۴۰ روز) به حدود ۱۲ تا ۱۵ روز کاهش میدهد، بلکه از نظر ژئوپلیتیک نیز وابستگی چین به یک مسیر واحد (مسیر روسیه) را از بین برده و ریسکهای راهبردی را متنوع میسازد.
در سال ۲۰۲۴، یک کنسرسیوم چینی برنده مناقصه ساخت بندر آب عمیق آناکلیا در گرجستان شد که یک گام حیاتی برای افزایش ظرفیت ترانزیت در دریای سیاه است. پیش از آن، «بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی» (AIIB) وامی ۱۱۴ میلیون دلاری برای ساخت کنارگذر بندر باتومی اختصاص داده بود. در آذربایجان نیز شرکتهای چینی در توسعه زیرساختها، بهویژه بندر بینالمللی باکو در آلت، سرمایهگذاری کردهاند. این اقدامات نشان میدهد که چین صرفاً یک تاجر نیست، بلکه یک مهندس و معمار زیرساختهای بینالمللی است که در حال ساختن شریانهای حیاتی برای اقتصاد جهانی آینده خود است و قفقاز جنوبی نیز یکی از مهمترین بخشهای این شریان است.
ورود آمریکا به صحنه مهار طرح قفقازی چین
در سالهای اخیر تحرکات پرشتاب چین در قفقاز جنوبی، زنگ خطر را در پایتختهای غربی، بهویژه واشنگتن، به صدا درآورده است. از منظر ایالات متحده و ناتو، نفوذ فزاینده چین در این منطقه استراتژیک که در همسایگی روسیه، ایران و ترکیه قرار دارد، یک چالش ژئوپلیتیک چندلایه است. این حضور نه تنها میتواند موازنه قدرت را به نفع چین تغییر دهد، بلکه زیرساختهای حیاتی انرژی و ترانزیت را نیز تحت کنترل یا نفوذ پکن درآورد. در نتیجه، شاهد شکلگیری یک رقابت فزاینده میان کریدور BRI چین و طرحهای غربی برای مقابله با آن هستیم.
پاسخ آمریکا به این چالش، ارائه یک آلترناتیو به کشورهای منطقه بوده است. طرح موسوم به «کریدور ترامپ» یا همان کریدور زنگزور و همچنین پروژه کریدور اقتصادی هند – خاورمیانه – اروپا (IMEC) بخشی از این راهبرد مهار ژئواکونومیک چین است. این طرحها به دنبال ایجاد یک شبکه ترانزیتی رقیب هستند که با دور زدن چین، نفوذ اقتصادی این کشور را محدود کنند. بنابراین، قفقاز جنوبی اکنون به صحنه رقابت دو غول جهانی تبدیل شده است: چین با «کریدور میانی» از شرق به غرب در حال پیشروی است و آمریکا با طرحهای خود میکوشد این پیشروی را مهار کرده و مسیرهای جایگزینی را تقویت کند. این رقابت، پیچیدگیهای ژئوپلیتیک منطقه را دوچندان کرده و به کشورهای منطقه، قدرت مانور بیشتری برای بازی میان قدرتهای بزرگ داده است.
دیپلماسی متوازن چین
پیشبرد چنین پروژههای عظیمی در یک منطقه پرمنازعه، نیازمند یک دیپلماسی هوشمند و چندلایه است. چین در این زمینه نیز الگوی منحصربهفرد خود را به کار گرفته است: «مشارکت بدون ائتلاف». پکن آگاهانه از جانبداری در مناقشات میان کشورهای منطقه پرهیز کرده و روابطی عملگرایانه و مبتنی بر منافع اقتصادی را با پایتختهای منطقه حفظ نموده است. با این حال، در دو سال اخیر شاهد ارتقای کیفی این روابط بودهایم. گرجستان در ژوئیه ۲۰۲۳ و آذربایجان در ژوئیه ۲۰۲۴، روابط خود با چین را به سطح «مشارکت راهبردی» ارتقا دادند.
این توافقها صرفاً اقتصادی نیستند و یک وجه سیاسی بسیار مهم دارند. در هر دو بیانیه مشترک، گرجستان و آذربایجان «قاطعانه به اصل چین واحد پایبندی کرده» و تایوان را «بخشی جداییناپذیر از خاک چین» دانستهاند. همانگونه که مشخص است این توافق یک معامله بزرگ است چرا که پکن سرمایه و فناوری برای توسعه اقتصادی این کشورها را ارائه میدهد و در مقابل، از کشورهای منطقه در یکی از حیاتیترین مسائل امنیت ملی خود، یعنی تایوان، مشروعیت سیاسی کسب میکند. این الگو نشان میدهد که چین چگونه از ابزار اقتصادی برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک بهره میبرد، بدون آنکه نیازی به حضور نظامی یا مداخله مستقیم داشته باشد.
چین یک رقیب راهبردی برای کشورمان
تحلیل راهبرد چین در قفقاز جنوبی برای منافع ملی کشورمان ابعاد متناقضی دارد. از یک سو، حضور یک قدرت بزرگ غیرغربی در همسایگی شمالی ما میتواند به ایجاد توازن در برابر نفوذ سنتی روسیه و نفوذ فزاینده ترکیه و غرب کمک کند. اما از سوی دیگر، و در یک نگاه عمیقتر، پیامدهای منفی این راهبرد را نیز نمیتوان نادیده گرفت چرا که کریدور میانی که با سرمایه هنگفت چین و حمایت سیاسی غرب و ترکیه در حال توسعه است، به طور مستقیم «کریدور حملونقل بینالمللی شمال-جنوب» را که کشورمان محور اصلی آن است، به حاشیه میراند.
این یک رقابت ژئوپلیتیک خاموش میان دو کریدور است. در حالی که کریدور شمال – جنوب کوتاهترین مسیر برای اتصال روسیه و شمال اروپا به اقیانوس هند از طریق کشورمان است، کریدور میانی کارآمدترین مسیر برای اتصال چین به اروپا بدون عبور از خاک روسیه و ایران محسوب میشود. منافع چین در این پروژه به طور ناخواسته با منافع ترکیه (که به دنبال تقویت جایگاه خود به عنوان هاب انرژی و ترانزیت است) و غرب (که به دنبال انزوای روسیه و ایران است) همسو شده است. این همسویی منافع، حتی اگر مبتنی بر یک ائتلاف رسمی نباشد، یک چالش ساختاری برای چشمانداز کشورمان جهت تبدیل شدن به یک چهارراه ترانزیتی در اوراسیا ایجاد میکند. غفلت از این رقابت و دلخوش بودن به روابط سیاسی خوب با پکن، میتواند به قیمت از دست رفتن یک فرصت تاریخی برای توسعه اقتصادی و نفوذ ژئوپلیتیک کشورمان تمام شود.
نتیجهگیری و توصیههای راهبردی
در جمعبندی آنچه بیان شد نگارنده معتقد است که راهبرد چین در قفقاز جنوبی یک استراتژی پیچیده، بلندمدت و هوشمندانه است که از اقتصاد به عنوان ابزار اصلی پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک بهره میبرد. این منطقه برای پکن به یک «پنجره ترانزیتی» حیاتی به اروپا تبدیل شده و «کریدور میانی» ستون فقرات این راهبرد را تشکیل میدهد. این حضور، به نوبه خود، حساسیت آمریکا و ناتو را برانگیخته و قفقاز را به یکی از عرصههای رقابت ژئواکونومیک جهانی تبدیل کرده است. چین با دیپلماسی متوازن و ارائه بستههای جذاب اقتصادی، توانسته است ضمن پیشبرد پروژههای خود، از کشورهای منطقه در مهمترین مسئله امنیت ملی خود یعنی تایوان، حمایت سیاسی دریافت کند.
با این حال، این راهبرد، اگرچه ماهیتی تهاجمی ندارد، اما در عمل به دلیل دور زدن کشورمان، چالشی جدی برای منافع ملی ما محسوب میشود. در مواجهه با این واقعیت، کشورمان نیازمند یک دیپلماسی فعال، چندلایه و عملگرایانه است.
نخست، باید از هرگونه رویکرد تقابلی با پروژههای چین پرهیز کرد؛ ما توانایی یا منفعت متوقف کردن کریدور میانی را نداریم.
دوم، باید فعالانه وارد مذاکره با پکن شویم و پیشنهادهایی برای اتصال زیرساختهای خود به کریدور میانی ارائه دهیم. ایجاد «شاخههای جنوبی» که از طریق کشورمان، کریدور میانی را به خلیج فارس و آبهای آزاد متصل کند، میتواند به عنوان یک گزینه مکمل و «برد – برد» به چین عرضه شود که به تنوعبخشی مسیرهایش کمک بیشتری میکند.
سوم، و از همه مهمتر، بهترین پاسخ به یک کریدور رقیب، تکمیل و کارآمدسازی کریدور خودی است. باید با تمام توان، موانع سیاسی، فنی و بوروکراتیک را از سر راه «کریدور شمال – جنوب» برداشته و با همکاری شرکایی چون هند و روسیه، آن را به یک جایگزین واقعی و جذاب تبدیل کنیم.
به طور کلی، در جهانی که جغرافیا همچنان سرنوشتساز است، تنها دیپلماسی هوشمند و کنشگری فعال میتواند تضمین کند که کشورمان در نقشه جدید راهبردی اوراسیا و در جریان رقابت دو قدرت چین و آمریکا، به جای یک حاشیه، در مرکز قرار گیرد و منفاع ملی کشورمان حفظ گردد.