مروری بر نظام مسائل ترکیه و ابتکار عمل گشایش علوی – بکتاشی
تحولات گسترده ترکیه در سه دهه اخیر، ابعاد مختلفی از ساختار حکومت تا سیاست خارجی و هویت ملی را دربرگرفته است. در این میان، «حلوفصل مسائل داخلی» بهویژه پرونده پیچیده و تاریخی علویان و علویگری – بکتاشیگری، از اولویتهای کلیدی دولت حزب عدالت و توسعه بوده است. این نوشتار با مروری بر ریشههای تاریخی این مسئله که به دوران عثمانی و حتی سلجوقی بازمیگردد، به بررسی اقدامات و سیاستهای هوشمندانه دولت کنونی برای مدیریت این پرونده و ایجاد وحدت ملی میپردازد.
دکتر حسن صادقیان، کارشناس مسائل ترکیه
اندیشکده زاویه: طی حداقل سه دهه اخیر، میتوان تغییر را در ابعاد مختلف کشور ترکیه اعم از ساختاری و کارگزاری مشاهده کرد. طوریکه در ابعاد ساختاری و حکومتی چرخشهای معناداری در نظام مسائل عمده و حیاتی در دستور کار قرار گرفته و علیرغم فراز و فرودها و شدت و ضعفها، برخی از آنها حلوفصل شدند و یا در حال تحقق هستند. اگر بخواهیم به برخی از نظام مسائل اشاره کنیم میتوان موارد ذیل را ذکر نمود:
۱. تغییر در ماهیت هویت سیاسی و عبور از شیوه حکومتی تک بعدی به ترکیبی؛
۲. تغییر در ماهیت هویتی اسلام سیاسی و شیوه سیاستگذاری دینی در ابعاد داخلی و بینالمللی؛
۳. تغییر در شیوه و رویکرد سیاست خارجی از ماهیت تک بعدی به ماهیت و قالب چندبعدی و توازن در سیاست ورزی شرق – غرب؛
۴. تغییر و تنوع بخشی در مکانیسمهای قدرت نرم و قدرت سخت؛
۵. تغییر در رویکرد اقتصادی و بهرهبرداری از شیوه اقتصادی نئولیبرالیسم و بازار آزاد؛
۶. تغییر و تنوعبخشی در سیاستورزی منطقهای با رویکرد جایگاهیابی در قالب شبکهسازی و اتحادیه محوری؛
۷. حلوفصل مسائل داخلی با رویکرد وحدتآفرینی نظیر مسائل کردی و علوی؛
۸. تغییر نظامند در برخی مفاد قانون اساسی برای تحکیم نظامهای حکومتی و رهایی از دولتهای ائتلافی؛
۹. گذار از دکترینهای نظم جمهوری کمالیستی و احیاء و تنوعبخشی به گفتمانهای نوظهور نظیر نئوعثمانیسم و غیره؛
۱۰. گذار از وابستگی دولتهای پیرامونی و ایجاد وابستگیهای متقابل با نظمهای نیمه پیرامونی و مرکز
و غیره.
در نوشتار حاضر به موضوع “حلوفصل مسائل داخلی” در پرونده علویان و علویگری – بکتاشیگری پرداخته شده است. به منظور پی بردن به اهمیت این پرونده که تاریخ آن به درازای تاریخ سلجوقیان و عثمانیان و جمهوری کنونی در سرزمینهای آناتولی است، نگاهی مختصر به تحولات مرتبط با جامعه علوی بکتاشی خواهیم داشت و نهایتاً بحث خواهیم نمود که حداقل در سه دهه اخیر به ویژه در دولت حزب عدالت و توسعه سیاستها و اقدامات بنیادین و هوشمندانهای برای حلوفصل پرونده علویان برداشته شده است.
پیشینه
از دوران سلجوقیان و عثمانیها، خصومت سیستماتیکی علیه جامعه علوی – بکتاشی که بخش بزرگی از ملت ترکیه را تشکیل میدهند، ایجاد شده است. این به حاشیه راندن که به ویژه با نبرد چالدران در سال ۱۵۱۴ آغاز شد، تحت پوشش دین، ماهیتی تندتر به خود گرفته است. برداشت از علویگری در بخش کوچکی از جامعه سنی ترکیه مبتنی بر «میراث عثمانی» است که توسط روحانیون عالیرتبه از دورهای که نماد آن ابوسعود افندی است، ساخته شده است. بر اساس طرز فکری که این گروه، که همگی در قرنهای ۱۶ و ۱۷ میلادی میزیستند، ساخته بودند، ذبح قزلباشها که مرتد، کافر و ملحد بودند و تقسیم فرزندان و همسران آنها بین سربازان عثمانی مجاز بود. خوردن حیواناتی که توسط قزلباشها ذبح و شکار میشدند، اکیداً ممنوع بود. حتی ازدواج این گروه نیز باطل، یعنی نامعتبر، بود.
این طرز فکر معیوب که از قرن شانزدهم شروع به توسعه کرد، متعاقباً بارها توسط بوروکراسی عثمانی، مورخان و مقامات مذهبی پرورش یافت و آن را تا هسته اصلی جامعه گسترش داد. این طرز فکر معیوب در اسناد رسمی و کتابهای بیشماری منعکس شده است. متأسفانه، ردپای آشکار و پنهان این طرز فکر هنوز بر برداشت از علویگری در کشور ما تأثیر میگذارد.
این طرز فکر که از قرن شانزدهم تا نوزدهم علیه قزلباشها ادامه داشت، کاملاً سیاسی و سکولار بود، نه مذهبی. در این دوره، بکتاشیان که تقریباً همان باورها و اصول عبادی قزلباشها را داشتند، در مرزهای عثمانی، به ویژه در پایتخت استانبول، به راحتی زندگی میکردند و حتی مناصب مهمی را در داخل دولت در اختیار داشتند. ینیچریها که قلب ارتش عثمانی محسوب میشدند، تقریباً به طور کامل از پیروان طریقت بکتاشیه تشکیل شده بودند.
با تعطیلی سپاه ینیچری و ممنوعیت بکتاشیسم در سال ۱۸۲۶، بکتاشیان نیز به سرنوشت قزلباشها دچار شدند. فتواها و فرمانها به عنوان ابزارهای بیعیب و نقص برای این منظور عمل میکردند. بکتاشیسم در فرمانها، اسناد و رسالههای منتشر شده در دوره ممنوعیت بکتاشیسم، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
اگرچه بکتاشیان در معرض همان لفاظیهای خشونتآمیز و سرنوشت قزلباشها قرار نگرفتند، اما از قتل عام و تبعید در امان نماندند. تعداد قابل توجهی از خانههای بکتاشی که قرنها وظایف عمومی مهمی را انجام داده بودند، یا تخریب یا به حال خود رها شدند. بسیاری از مراکز بکتاشی، مانند خانه حاجی بکتاش ولی، به شیوخ نقشبندی واگذار و بکتاشیسم را به زیرزمینی شدن سوق دادند. این اقدامات با هدف پاک کردن خاطره این طریقت و نابودی کامل آن انجام شد. این ذهنیت محدود به فتواها نبود.
این ذهنیت در ادبیات، ادراک اجتماعی و مویرگهای جامعه ترکیه نفوذ کرد و منجر به تعصب برادران علیه یکدیگر شد.
این تعصبات و تهمتهای تهوعآور محدود به دوران عثمانی نبود. آنها تا دوران جمهوری و حتی تا به امروز نیز ادامه داشتند. وقتی به ادبیات مدرن ترکیه نگاه میکنیم، شخصیتهای علوی – بکتاشی اغلب به عنوان چهرههای “غیراخلاقی”، “دیگری”، “ترسناک”، “نفرتانگیز” و “شرور” به تصویر کشیده میشوند. در بسیاری از آثار دیگر، علویگری با “انحراف”، “جهل” و “تهدید” برابر دانسته شده است. این یک خطای ادبی نیست؛ بلکه بیان تعصبی است که در ناخودآگاه جامعه حک شده است.
ادبیات مدرن ترکیه، چه راستگرا، چه چپگرا یا ملیگرا، مملو از چنین اتهاماتی علیه علویان است. صحنههای مشابهی را نه تنها در آثار ادبی، بلکه در فرهنگنامهها، دایرهالمعارفها، کتابهای تحقیقاتی، برنامههای سرگرمی نیز میتوان مشاهده کرد.
وقتی در نظر بگیریم که کتابهای مورد بحث دهها میلیون نسخه فروخته و خوانده شدهاند، میتوان ساختار وحشتناک طرز فکری که با آن روبرو هستیم را درک نمود. این طرز فکر معیوب است که باید قبل از اینکه حاکمیت تغییر و اجرای قانون قانون اساسی را آغاز کند باید رسیدگی به آن و تغییر این ذهنیت ترسناک و ارتجاعی را در دستور کار قرار دهد.
به همین ترتیب، باید گفت که حتی در میان بخش کوچکی از جامعه علوی-بکتاشی، یک ذهنیت معیوب مبتنی بر «خصومت با سنیها» وجود دارد. این ذهنیت که بلافاصله پس از فتواهای صادر شده علیه قزلباشها شکل گرفت، تا به امروز، هرچند به شکلی ضعیف، باقی مانده است.
اقدامات دولت حزب عدالت و توسعه
میتوان مدعی شد که طی حداقل سه الی چهار دهه اخیر (سالهای ۱۹۹۰ به بعد ) روند تشکیلاتی و سازماندهی شدگی جامعه علوی با سرعت و ابعاد گستردهای در اقصی نقاط ترکیه و حتی در نزد جامعه علویان اروپا متحقق شده است. به ویژه در دوره حزب عدالت و توسعه در دورههای مختلف روند و ابتکار “گشایش علوی ” در دستور کار قرار گرفت که برخی از مطالبات جامعه علوی به ویژه “به رسمیت شناخته شدن جمع خانهها” در شرف عملیاتی شدن هستند.
به عبارت دیگر، تحت رهبری رئیس جمهور اردوغان، دولت گامهای مهمی در رابطه با علویگری برداشته است. برای اولین بار، مفهوم جمعخانه در قانون گنجانده شد و جایگاه قانونی پیدا کرد. با تأسیس “ریاست جمعخانه و فرهنگ علوی – بکتاشی”، جمعخانهها سهمی از بودجه عمومی را دریافت کردند. هزینههای نگهداری، تعمیر، مبلمان، برق و برخی از فعالیتهای اجتماعی جمعخانهها توسط بودجه عمومی پوشش داده میشود.
همچنین، دولت باغچلی، رئیس حزب حرکت ملی نیز اظهارات و تلاشهای مهمی انجام داده که راه را برای این موضوع هموار کرده است. به زعم برخی رهبران علوی حامی دولت، این اقدامات باید مورد تقدیر قرار گیرند. در نزد جامعه علوی – بکتاشی هم، رهبران مذهبی و فکری مشهور و مقبولی، مانند احمد اوغورلو، در خط مقدم وحدت و همبستگی ملی قرار دارند و نقش رهبری را در اتحاد علوی – سنی ایفا میکنند.
با این اوصاف اما ارزشمندتر از آن، “تحقق تحول ذهنیت” است. این اساسیترین مسئله است و کلید حل همه مشکلات را در خود جای داده است. البته، این تغییر طرز فکر نه تنها بر عهده رهبران سیاسی، بلکه بر عهده رهبران احزاب سیاسی مختلف، رئیس سازمان دیانت، رهبران طریقت ها و جماعت ها و همه روحانیون سنی و رهبران مذهبی و فکری علوی – بکتاشی نیز هست. روشنفکران و صاحبنظران اعتدالگرا و وحدتگرای ترکیه، تأکید دارند امروز، بیش از هر زمان دیگری، اراده، انگیزه و قدرت لازم برای انجام یک تغییر اساسی در طرز فکر برای وحدت ترکیه وجود دارد.
به زعم آنها، پاک کردن متقابل تصویر منفی ایجاد شده در طول قرنها، از نوشتن قانون اساسی مهمتر است. زیرا اگر طرز فکر تغییر نکند، قانون اساسی چیزی بیش از یک متن روی کاغذ باقی نخواهد ماند. اولویت اول، پاک کردن این تصویر منفی است که در ناخودآگاه جامعه ریشه دوانده است.
باید زخمهای قرنها را التیام بخشید. باید جامعه علوی – بکتاشی را نه به عنوان یک “دیگری”، بلکه به عنوان یک عنصر اساسی ملت ترکیه دید. به نظر میرسد تحولات خارجی هم، مزید بر علت شده است و ساختار سیاسی برای رهایی از تبعات آن، بیش از پیش دست همیاری و همگرایی را دراز کرده است و احتمال حلوفصل شدن یکی دیگر از نظام مسائل ترکیه وجود دارد.





