«منطقه پرواز ممنوع» آتش جدید اروپا در خرمن اوکراین

طرح ایجاد «منطقه پرواز ممنوع» در اوکراین نه تنها احتمال درگیری مستقیم ناتو و روسیه را بالا میبرد بلکه چشمانداز امنیتی اروپا را وارد مرحلهای پرابهام میسازد، جایی که بازدارندگی، دیپلماسی و جنگ روانی درهم تنیدهاند.
فرشید پرهام کارشناس مسائل بینالملل
اندیشکده زاویه: با وجود تلاشهای مکرر روسیه برای ازسرگیری مذاکرات صلح در اوکراین، آنچه امروز در صحنه سیاسی اروپا مشاهده میشود بیش از آنکه نشانی از دیپلماسی داشته باشد، بوی تشدید تقابل میدهد. کشورهای اروپایی در ظاهر از راهحلهای تازه سخن میگویند اما این پیشنهادها نه تنها گرهی از بحران باز نمیکند بلکه بر ابعاد درگیری میافزاید. فضای حاکم بر اتحادیه اروپا به گونهای است که هر ایده جدید به جای گشودن راهی برای مذاکره، مسیر گفتگو را ناهموارتر میسازد و خطر رویارویی مستقیم با مسکو را به شدت افزایش میدهد.
در این میان، لهستان بیش از هر کشور دیگری خود را در کانون مناقشه قرار داده است. این کشور در هفتههای اخیر آشکارا پیشنهاد «ایجاد منطقه پرواز ممنوع» در آسمان اوکراین را مطرح کرده که میتواند صحنه جنگ اوکراین را دگرگون سازد.
رادوسلاو سیکورسکی، وزیر خارجه لهستان با بیان این نکته که هیچ کشور اروپایی برای جنگ مستقیم با روسیه آمادگی ندارد، تضمینهای امنیتی غرب به کییف را ناکافی توصیف کرد و خواستار اقدام جمعی ناتو در مقابله با حملات مسکو شد. پیشنهاد لهستان که از سوی فنلاند، لتونی، استونی و نروژ نیز حمایت شد، پس از ورود چند پهپاد روسی به حریم هوایی این کشور مطرح گردید و موجی از ترس و نگرانی را در میان همسایگان روسیه برانگیخت.
طرح لهستان در ظاهر با شعار حمایت از غیرنظامیان و جلوگیری از بمباران شهرها مطرح میشود اما در عمل به معنای ورود مستقیم ناتو به میدان جنگ است.
همین نکته را دیمیتری مدودف، معاون شورای امنیت روسیه بیپرده بیان کرد و گفت: «سرنگونی پهپادهای روسی بر فراز اوکراین نه یک اقدام دفاعی بلکه اعلان جنگ ناتو علیه روسیه خواهد بود». این اظهارات نشان میدهد که از نگاه مسکو چنین سناریویی میتواند به سرعت بحران را از سطح منطقهای فراتر ببرد و به رویارویی تمامعیار تبدیل کند.
اینکه چرا لهستان و متحدان بالتیک دقیقاً در این مقطع چنین پیشنهاد جسورانهای را مطرح میکنند، پاسخ آن را باید در نگرانیهای عمیق امنیتی این کشورها جستجو کرد. تجربه تاریخی آنان از جنگ سرد گرفته تا تحولات پساشوروی، همواره با هراس از روسیه گره خورده است. این کشورها به خوبی میدانند که اگر امروز اوکراین نتواند در برابر مسکو مقاومت کند فردا ممکن است نوبت به مرزهای آنان برسد. بنابراین، ایجاد منطقه پرواز ممنوع نه تنها اقدامی در حمایت از کییف، بلکه سپری غیرمستقیم برای امنیت خودشان تلقی میشود.
از زاویه دیگر، این طرح پیامی آشکار به پایتختهای بزرگ اروپا همچون برلین و پاریس دارد که اگر شما در قبال مسکو تردید دارید ما آمادهایم پرچمدار سختگیری باشیم. در سطحی بالاتر، میتوان این ابتکار را تلاشی برای کشاندن ناتو به تعهدی عملیتر نسبت به اوکراین دانست، چیزی شبیه به تضمین امنیتی نیمبندی که میتواند جای خالی عضویت رسمی این کشور در ائتلاف ناتو را پر کند. به بیان دیگر، شرق اروپا میخواهد نشان دهد که در خط مقدم ایستاده و هزینه تعلل غرب را بالا ببرد.
با این حال، تحقق چنین طرحی صرفاً به اراده سیاسی وابسته نیست بلکه موانع نظامی و استراتژیک بزرگی بر سر راه آن قرار دارد. تجربه جنگهای دهه ۹۰ در بوسنی و پس از آن در عراق نشان میدهد که ایجاد منطقه پرواز ممنوع حتی در برابر ارتشهایی فاقد سلاح هستهای، نیازمند دهها هزار ساعت پرواز جنگنده، شبکهای گسترده از پشتیبانی لجستیکی و سالها عملیات مستمر بود. حال چنین مأموریتی در اوکراین با جغرافیای پهناور و هممرز با روسیه تا چه اندازه پیچیدهتر خواهد بود.
واقعیت این است که هر جنگنده ناتو که بر فراز آسمان اوکراین به پرواز درآید باید آماده شلیک به هواپیمای روسی باشد. چنین اقدامی به طور خودکار ناتو را وارد جنگ مستقیم با مسکو خواهد کرد، خط قرمزی که تاکنون حتی ایالات متحده نیز از آن عبور نکرده است. بنابراین، هدف اصلی غرب از طرح چنین ایدههایی نه اجرای عملی آن بلکه اعمال «بازدارندگی روانی» است. این سیاست که در ادبیات ژئوپلیتیک با عنوان «ابهام راهبردی» شناخته میشود، به دنبال آن است که کرملین همواره احتمال وقوع سناریوهای خطرناک را در محاسبات خود لحاظ کند.
واکنش سخت روسیه
واکنش روسیه در صورت اجرای چنین طرحی به طور قطع فراتر از یک هشدار دیپلماتیک ساده خواهد بود. مسکو میتواند شبکه دفاع هوایی خود را در مرزهای اوکراین و مناطق تحت کنترل گسترش دهد، سامانههای موشکی زمینبههوا را مستقر کند و پروازهای رزمی و پهپادی خود را افزایش دهد. علاوهبراین، روسیه ممکن است مراکز فرماندهی و پشتیبانی ناتو را هدف قرار دهد تا نشان دهد که هرگونه دخالت مستقیم بهای سنگینی خواهد داشت.
ابعاد تقابل فقط به عرصه نظامی محدود نخواهد شد. کرملین ابزارهای متنوع دیگری در اختیار دارد، از فشار انرژی بر اروپا گرفته تا محدود کردن صادرات حیاتی، تعمیق روابط اقتصادی با کشورهای غیرغربی و تقویت همکاری با قدرتهایی همچون چین و ایران.
همچنین احتمال افزایش عملیات سایبری و کمپینهای اطلاعاتی برای تشدید شکافهای داخلی میان اعضای ناتو وجود دارد. در این چارچوب، روسیه میتواند تلاش کند انسجام غرب را متزلزل سازد و نشان دهد که هزینه منطقه پرواز ممنوع فقط در میدان نبرد پرداخت نخواهد شد.
پیامدهای گسترده چنین تنشی میتواند برای سالها بر امنیت اروپا سایه بیفکند. حمایت اروپا از منطقه پرواز ممنوع، روابط شرق و غرب را به شکلی بنیادین دگرگون خواهد کرد. روسیه در این صورت، ناتو را نه صرفاً رقیب بلکه تهدیدی وجودی قلمداد خواهد کرد، نگاهی که راههای دیپلماتیک را محدود و احتمال اشتباه محاسباتی را افزایش میدهد. در این حالت، بحران اوکراین دیگر یک مناقشه منطقهای نخواهد بود بلکه به رویارویی ژئوپلیتیک گستردهای تبدیل میشود که انسجام ترانسآتلانتیک را نیز به چالش خواهد کشید.
در سایه چنین چشماندازی، تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی همچنان بر سر این مناقشه سنگینی میکند. روسیه بارها هشدار داده که در صورت احساس تهدید موجودیتی همه گزینهها روی میز خواهد بود. هرچند احتمال عملی شدن این سناریو اندک به نظر میرسد اما صرف وجود چنین گزینهای فشار روانی و سیاسی شدیدی بر غرب وارد میکند و بر سطح ریسک بحران میافزاید.
مواضع تند و هشدارهای مستقیم شخصیتهایی مانند مدودف نیز دقیقاً در همین چارچوب قابل فهم است. وقتی مقامات کرملین صریحاً میگویند منطقه پرواز ممنوع به منزله اعلان جنگ است، در واقع میخواهند هزینه ذهنی این سناریو را برای غرب افزایش دهند. هدف مسکو این است که خط قرمز خود را آنقدر پررنگ کند که اروپا و واشینگتن حتی به فکر عبور از آن نیفتند. با کنار هم گذاشتن تمامی این عوامل، میتوان گفت که پیشنهاد لهستان بیش از آنکه طرحی عملی باشد، بیشتر کارکردی سیاسی و نمادین دارد.
در نهایت، جدال بر سر منطقه پرواز ممنوع نشان میدهد که جنگ اوکراین صرفاً بر سر مرزها یا شهرها نیست بلکه عرصهای برای تعریف مجدد بازدارندگی در قلب اروپا است. حتی اگر این طرح هرگز اجرا نشود صرف قرار گرفتن آن بر روی میز مذاکرات و رسانهها خود به ابزاری برای جنگ روانی تبدیل شده است. آینده نشان خواهد داد که آیا این ایده از سطح شعار فراتر میرود یا تنها به کارت سیاسی دیگری در بازی پیچیده دیپلماسی بدل میشود. در هر حال، آنچه مسلم است اینکه اروپا و روسیه وارد مرحلهای شدهاند که هر حرکت تاکتیکی میتواند پیامدهای راهبردی عمیقی به همراه داشته باشد.