تقابل ناتو و اتحادیه اروپا در شرق؛ ترکیه، سپر دفاعی یا اسب تروآ؟!

تمایل ناتو برای گسترش به شرق در تقابلی آشکار با بیمیلی اتحادیه اروپا برای پذیرش همان کشورها قرار دارد. این نوشتار با واکاوی مورد تناقضآمیز ترکیه به عنوان عضوی از ناتو که دروازههای اتحادیه اروپا به رویش بسته است، به تحلیل سناریوهای پیچیده غرب برای مهار روسیه، چین و ایران میپردازد و نقش محوری قفقاز جنوبی و پروژه مشغولسازی اوکراین را به عنوان بخشی از یک الگوریتم راهبردی بزرگتر بررسی میکند.
شهریار طباطبایی پژوهشگر مسائل ترکیه و قفقاز
اندیشکده زاویه: میل ناتو به گسترش به سوی شرق مسألهای است که با عدم تمایل اتحادیه اروپا به سمت شرق، حالتی متناقض به وجود آورده است. سئوال اساسی این خواهد بود که این میل به گسترس اروپا در قالب ناتو به سوی شرق با عدم تمایل اروپا به گسترش به سمت شرق در قالب اتحادیه اروپا چگونه در کنار هم جمع میشود و چه حقیقتی را بازگو میکند؟
ترکیه نمونه شرقیترین عضو ناتو محسوب میشود که از قبل از سال ۲۰۰۰ تاکنون پشت درهای اتحادیه اروپا معطل مانده است و سخن صدراعظم سابق آلمان آنگلا مرکل مبنی بر اینکه دیوارهای اروپا نباید به خاورمیانه بچسبد را فراموش نکرده است.
نگاه اروپامحور اتحادیه اروپا که در سخن مرکل موج میزند، این حقیقت را فاش میسازد که اروپا همچنان که از توان ترکیه در ناتو برای مسائل امنیتی استفاده میکند اما حاضر به پذیرش ترکیه به عنوان کشوری اروپایی برای استفاده آن کشور از مزایای این اتحادیه نیست و این نشان از حائل قرار دادن ترکیه به عنوان سپر دفاعی اروپا محسوب میشود.
در این قالب، ترکیه هرچند با نطر به اینکه بازیگری مستقل است و با نگاهی ویژه به جغرافیا و موقعیت خود در معادلات جهانی به پیش میرود اما حیات سیاسی خود را بیرون از ناتو در معرض خطر احساس میکند و حس استقلال خود را با ایفای نقش در بازی ناتو در راستای بقا به فراموشی میسپارد. از این رو، نقش متناقض اروپا در ناتو و اتحادیه اروپا، ترکیه را در مسیر متفاوتی قرار داده است. بنابراین ناتو از کارت ترکیه بعد از جنگ سرد در کدام بزنگاه تاریخی استفاده خواهد کرد؟
زمانی که روسیه با آغاز عملیات ویژه خود در اوکراین به مقابله با گسترش ناتو به شرق پرداخت، جهان چنین پنداشت که در حال حاضر روسیه اجازه ورود ناتو به شرق را نخواهد داد و این مسئله برای مدتهای طولانی مسکوت خواهد ماند اما سیر رخدادها خلاف این را نشان میدهد.
یک؛ سناریو فریب از طریق اوکراین توسط ناتو برای پیشبرد اهداف اصلی از طریق قفقاز جنوبی با گزارههای مهمی در حال پردازش است. احتمال قربانی کردن اوکراین توسط اروپا با بهانه عضویت در ناتو و جابجایی زمین بازی از اوکراین به قفقاز جنوبی، فرضیه پیچیده و در عین حال قابل تاملتری است.
دو؛ اصرار به گسترش ناتو از طریق اوکراین صرفاً برای ضربه زدن به روسیه میتوانست برنامهریزی شده باشد اما اروپا و آمریکا از توان بالای روسیه در مقابل اوکراین آگاه بودند و از ناممکن بودن گسترش ناتو به شرق از طریق اوکراین خبر داشتند، چرا که گسترش ناتو از طریق اوکراین به بنبست روسیه برخورد میکرد.
سه؛ قرار دادن چین در اولویتهای مهار آمریکا، سناریو گسترش ناتو از طریق اوکراین را با شکست مواجه میسازد. ناتو و در راس آن آمریکا برای مهار و کنترل پدیدهای به نام چین به الگوریتم پیچیدهتری از اوکراین نیاز دارند تا بتوانند همراه با چین، کشورهای روسیه و ایران را نیز خلع سلاح ژئوپلیتیکی کنند.
چهار؛ همچنین زمانی که اروپا دست به ریسک بزرگی چون انرژی میزند و توقف انرژی روسیه به اروپا را به جان میخرد، منطق راهبردی حکم میکند که زمین اصلی بازی را کنار چاهها و لولههای نفت و گاز قفقاز جنوبی قرار بدهد تا با از دست رفتن انرژی روسیه، انرژی جایگزین همراه با هاب مرکزی آن در دسترس قرار گیرد.
پنج؛ برای انجام سناریو گسترش ناتو به شرق، اروپا به بازیگر موجه و نزدیکتری به روسیه نیاز داشت و آن بازیگر کسی نبود جز ترکیه. ترکیه در قالب ناتو به برکت همزیستی طولانی با روسیه در دریای سیاه و فراز و فرودهای فراوان در روابط خود با روسیه، مفهوم اعتماد را در رابطه خود با روسیه بسط داده است و این سناریوی اروپا برای توقف شوروی در دوران جنگ سرد پس از عضویت ترکیه در ناتو در سال ۱۹۵۲ و تجزیه روسیه در دوران کنونی است.
شش؛ به احتمال بسیار زیاد میتوان اوکراین را پروژه مشغولسازی روسیه ارزیابی کرد تا ترکستان ترکیه از طریق کریدور زنگزور برای مهار اولویت آمریکا یعنی چین در عین بهم ریختن عمق استراتژیک ایران و روسیه ایجاد شود.
هفت؛ این در حالی است که گسترش لایه لایه و درهم تنیده ناتو به شرق محدود به ترکیه نشده و با برگزاری رزمایشهای مشترک نظامی با گرجستان در بیخ گوش روسیه پیش میرود.
هشت؛ همچنین با توجه به مفهوم نظری آهن را با آهن میتوان برید، پروژه تحریک نژاد اسلاو روس علیه نژاد اسلاو اوکراین نگاه هویتی ناتو به پرونده روسیه است. از آنجایی که اولین پایتخت روسیه، کیف است و روسیه در تعریف جنگ خود با اوکراین از عملیات ویژه استفاده میکند تا پیوستاری سرزمینی خود با اوکراین را بازگو کند، نشانههای روشنی از ایجاد جنگ اسلاو علیه اسلاو توسط اروپاست.
درک روسیه از سطوح بازی پیچیده غرب نیازمند بازخوانی دوباره میدان تحولات است. قالبهای رویارویی سنتی روسیه و غرب پس از شوروی تغییرات اساسی کرده است و به موازات پیچیدگی اقدامات ناتو، روسیه نیازمند درک راهبردی از رخدادهای قفقاز جنوبی است. از این رو، روسیه در صورت رسیدن به این مهم که هدف غرب صرفاً روسیه نیست و ایران و چین را نیز به همان میزان نشانه رفته است و درک متقابل از سوی این بازیگران، اتحاد این مثلث را برای رمزگشایی از پروژه گسترش ناتو به شرق ضروری میکند.