نبرد بر سر «بزرگراه ابراهام» و مانع ترکیه

  • 2025-09-11 08:00

بر اساس واقع‌گرایی و نظریه «توازن تهدید»، درگیری اسرائیل و ایران جنگی دوجانبه نیست، بلکه نبردی ژئوپولیتیک برای کنترل کریدورهای اقتصادی-امنیتی غرب آسیا است. ترکیه با سیاست‌های تهاجمی خود به مانعی حیاتی در مسیر «بزرگراه ابراهام» تبدیل شده و اسرائیل را مجبور به مقابله با این مانع و رویارویی مستقیم‌تر با ایران کرده است. این تقابل، امنیت منطقه را به شکست راهبرد هر یک از طرفین گره زده است.

اندیشکده زاویه – اختصاصی: در چارچوب مکتب واقع گرایی کلاسیک، که بر تعقیب قدرت و امنیت ملی در یک سیستم آنارشیک بین‌المللی تأکید دارد، دور دوم حملات احتمالی اسرائیل به ایران را نمی‌توان صرفاً به عنوان ادامه درگیری‌های مستقیم تل‌آویو-تهران تحلیل کرد. دور اول این درگیری‌ها، که در ۲۳ خرداد ۲۰۲۵ (معادل ۱۲ ژوئن ۲۰۲۵) آغاز شد و پس از ۱۲ روز با قطع حملات دوجانبه به پایان رسید، نشان‌دهنده یک جنگ حمایتی گسترده‌تر بود که عناصر ژئوپولتیک منطقه‌ای را در بر می‌گرفت.

اکنون، با تشدید تنش‌ها، ترکیه به عنوان یک “قله ستبر” در منظر استراتژیک اسرائیل ظاهر شده است؛ مانعی که منافع حیاتی تل‌آویو را تهدید می‌کند و امنیت دو کشور را به شکست راهبرد دیگری وابسته می‌سازد. این تحلیل، بر پایه نظریه “توازن تهدید” استفان والت، بررسی می‌کند که چگونه اسرائیل برای تأمین امنیت “بزرگراه ابراهام” (استعاره‌ای برای گسترش پیمان‌های ابراهام به عنوان یک کریدور اقتصادی – امنیتی) چاره‌ای جز “حفر تونل” در دل ترکیه ندارد؛ اقدامی که شامل تقسیم نفوذ آنکارا، عبور از عراق و مواجهه با “زمین سخت” ایران است. این فرآیند، نه تنها با کمربند و جاده چین (BRI) تلاقی می‌یابد، بلکه دور زدن آن را غیرممکن می‌سازد، زیرا هر دو پروژه بر کنترل مسیرهای تجاری و انرژی غرب آسیا متمرکزند.

ابتدا، زمینه ژئوپولتیک را بررسی کنیم. پیمان ابراهام که در سال ۲۰۲۰ با میانجی‌گری ایالات متحده شکل گرفت، فراتر از عادی‌سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی (مانند امارات، بحرین، مراکش و سودان) است؛ این پیمان یک استراتژی هژمونیک برای ایجاد یک “بزرگراه” اقتصادی – امنیتی است که از خلیج فارس تا مدیترانه امتداد یابد و ایران را ایزوله کند.

در مکتب نو واقع‌گرایی کنت والتز، چنین پروژه‌هایی بر پایه “توازن قدرت” بنا می‌شوند، جایی که اسرائیل به عنوان یک قدرت منطقه‌ای، برای بقا باید اتحادهایی بسازد که تهدیدات وجودی مانند ایران را خنثی کنند. اما ترکیه، تحت رهبری رجب طیب اردوغان، با اتخاذ سیاست‌های نوعثمانی‌گرایانه، این بزرگراه را مسدود کرده است.

هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، در گزارش اخیر خود به پارلمان (۷ شهریور ۱۴۰۴)، اعلام کرد که آنکارا تمام روابط تجاری با اسرائیل را قطع کرده، حریم هوایی خود را بسته و کشتی‌های ترکیه را از بنادر اسرائیلی منع کرده است. این اقدام، که فیدان آن را پاسخی به “نسل‌کشی” در غزه توصیف کرد، در واقع بخشی از استراتژی ترکیه برای گسترش نفوذ در سوریه و جلوگیری از طرح‌های اسرائیلی برای اخراج فلسطینیان است.

تضاد منافع ترکیه و اسرائیل در سوریه به اوج رسیده، جایی که ترکیه به عنوان یک قدرت نیابتی عمل می‌کند. پس از سقوط بشار اسد در دسامبر، ترکیه از گروه‌های شبه‌نظامی مانند نیروهای تحت رهبری احمد الشرع (جولانی) حمایت کرده و تلاش دارد یک دولت مرکزی مقتدر در دمشق ایجاد کند؛ دولتی که تحت نفوذ آنکارا باشد. این رویکرد، با نظریه “ژئوپولتیک انتقادی” همخوانی دارد که بر نقش مرزها و کنترل سرزمینی تأکید می‌کند.

اسرائیل، با حملات مکرر به پایگاه‌های نظامی در حماه، حمص و ریف دمشق (مانند بمباران انبارهای سلاح ترکیه در الکسوه)، منافع ترکیه را هدف قرار داده و استان‌های جنوبی سوریه (قنیطره، درعا و سویدا) را از کنترل جولانی خارج کرده است. این حملات، که منجر به کشته شدن غیرنظامیان و تخریب زیرساخت‌ها شده، نشان‌دهنده سیاست “پیش‌دستی استراتژیک” اسرائیل است؛ جلوگیری از تثبیت نفوذ ترکیه که می‌تواند به عنوان پلی برای ایران عمل کند. فیدان در پارلمان تأکید کرد که اسرائیل “هیچ دولت مشروع فلسطینی” نمی‌خواهد و از گرسنگی به عنوان سلاح استفاده می‌کند، اما واقعیت این است که ترکیه خود زمینه‌ساز تجزیه سوریه شده، با دخالت در امور داخلی، نه تنها تمامیت ارضی سوریه را تهدید کرده، بلکه امنیت خود را نیز به خطر انداخته است. در این منظر، ترکیه به عنوان “قله ستبر” مانع بزرگراه ابراهام است. این بزرگراه، برای اتصال اسرائیل به جهان عرب و آسیای مرکزی، باید از سوریه، عراق و حتی ترکیه عبور کند، اما با کمربند و جاده چین تلاقی می‌یابد. BRI  چین، که ایران را به عنوان یک گره کلیدی (با پروژه‌هایی مانند راه‌آهن تهران – مشهد و اتصال به اروپا) در بر می‌گیرد، یک رقابت هژمونیک ایجاد کرده است. ترکیه، به عنوان شریک گفتگوی سازمان همکاری شانگهای (SCO)، در اجلاس اخیر پکن (با حضور پوتین، پزشکیان، اردوغان و مودی) نقش خود را تقویت کرده و با چین برای کنترل مسیرهای انرژی همسو شده است. دور زدن این قله غیرممکن است، زیرا از یک سو ایران به عنوان “زمین سخت” (با توپوگرافی کوهستانی و عمق استراتژیک) قرار دارد، و از سوی دیگر، عراق به عنوان یک میدان مین ژئوپولتیک عمل می‌کند.

مطالب بیشتر:

بحران CHP در ترکیه: بن بست سیاسی؟

دولت‌های حزب عدالت و توسعه (AK) تحت رهبری اردوغان، کشور را در تمام بخش‌ها، از جمله سیاست داخلی، سیاست خارجی، روابط اقتصادی، بافت اجتماعی و هویت‌های قومی، متحول کردند. به…

راه دشوار آذربایجان و ارمنستان به سوی صلح پایدار

اندیشکده زاویه – رصد: ارمنستان و آذربایجان متن توافقنامه صلح را تکمیل کرده‌اند، اما باکو می‌گوید تا زمانی که ارمنستان ادعاهای مربوط به خاک آذربایجان را از قانون اساسی خود…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب پیشنهادی

بحران CHP در ترکیه: بن بست سیاسی؟

بحران CHP در ترکیه: بن بست سیاسی؟

نبرد بر سر «بزرگراه ابراهام» و مانع ترکیه

نبرد بر سر «بزرگراه ابراهام» و مانع ترکیه

راه دشوار آذربایجان و ارمنستان به سوی صلح پایدار

راه دشوار آذربایجان و ارمنستان به سوی صلح پایدار

مسیر آذربایجان در سازمان همکاری شانگهای

مسیر آذربایجان در سازمان همکاری شانگهای

باکو: قصدی برای جانبداری میان ایران و اسرائیل نداریم

باکو: قصدی برای جانبداری میان ایران و اسرائیل نداریم

از ناتو تا شانگهای؛ انعطاف سیاسی ترکیه در جهان چندقطبی

از ناتو تا شانگهای؛ انعطاف سیاسی ترکیه در جهان چندقطبی