فرصتها و چالشهای سازمان دولتهای ترک برای ایران

اتحادها و سازمانها همیشگی نیست و کشورها هم همواره سعی نکردهاند هویت خود را بر اساس آنها تعریف و تثبیت ببخشند؛ ایران همانند منطقه غرب آسیا که با دول عربزبان اتحادیهها و محور مقاومت گسترده و قدرتمندی را تأسیس و نقشآفرینی میکند، در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی هم میبایست با همین رویکرد در اتحادها و سازمانها عضو شود و نقشآفرینی کند. اگر در منطقه غرب آسیا موضوع «دینی – اسلامی» محور اتحاد و همگرایی بوده در این مناطق باید موضوع «تاریخ و هویت» محور باشد.
دکتر حسن صادقیان تحلیلگر مسائل ترکیه
اندیشکده زاویه: برای بررسی فرصتها و چالشهای سازمان دولتهای ترک میبایست نخست به این سؤال مهم توجه نمود که اساساً آیا نگاه ما به هرگونه اتحادیهها و سازمانهای منطقهای و جهانی در قالب فرصت و امتیاز است یا در قالب تهدید و چالش؟ چرا که در چارچوب هر کدام از این رویکردها میتوان به پاسخهای متفاوتی دست یافت.
بنابراین، در یادداشت حاضر تلاش شده است به هر دو قالب و رویکرد توجه شود و «فرصتها و چالشهای سازمان دولتهای ترک» را بر اساس آنها ارزیابی و تجزیه و تحلیل نمود.
بخش اول: معرفی و تجزیه و تحلیل رویکردی به اتحادیهها و سازمانها
1. رویکرد فرصت و امتیاز
در این رویکرد؛ اولاً فرض بر این است که اساساً هر اتحادیه و سازمانی اعم از منطقهای و جهانی یک فرصت و امتیاز محسوب میباشد و کشورها هر کدام میتوانند با عضویت در آن، به نسبت پتانسیلها و ظرفیتهای مختلف دولتمندی و حکمرانی، دموکراتیزاسیون و جامعهپذیری، جایگاه و موقعیت منطقهای و بینالمللی، نهادمندی و زیرساخت نهادی و تشکیلاتی، جمعیت و سرمایه انسانی، قدرت نظامی و تسلیحاتی و … منافع ملی خودشان را دنبال و تحقق ببخشند.
ثانیاً بر اساس این فرض دولتها نگاهی ترکیبی و چند رگهای به ماهیت اتحادیهها و سازمانها دارند؛ به این معنا که عضویتشان همواره روند همگرایانه و همسویی نیست و بعضاً دلایل عضویت و فعالیتها، در راستای خنثیسازی و رفع تهدیدها و چالشهای موجود و یا احتمالی است و گاهی هم ترکیبی از دلایل همسویی و ضدیت مطرح است. در هر صورت آنچه مهم است «منافع ملی» است که کشورها با انتخاب هر کدام از این گزینهها و یا کاربست همسان آنها درصد تحقق آن قدم بر میدارند.
ثالثاً طبق این فرض، اتحادها و سازمانها همیشگی نیست و کشورها هم همواره سعی نکردهاند هویت خود را بر اساس آنها تعریف و تثبیت ببخشند. این اصل مهم همواره در طول تاریخ از سوی کشورهای مختلف مدنظر بوده است. بنابراین در دوران جدید به ویژه در چند سده اخیر شاهد ظهور و بروز اتحادیههایی هستیم که عضویت اعضاء نه در قالب هویتی و همگنی بلکه در قالب منافع و مقطعی بوده است.
2. رویکرد تهدید و چالش
در این رویکرد؛ اولاً فرض بر این است که اساساً هر اتحادیه و سازمانی اعم از منطقهای و جهانی یک تهدید و چالش محسوب میشود؛ چرا که کشورهای قدرتمند و هژمونیک منطقهای و بینالمللی با تأسیس اتحادیهها و سازمانها درصدد حفظ منافع حداکثری و تثبیت جایگاه سلطهگرایانهشان هستند. بنابراین، عملاً کشورها هر کدام نمیتوانند بسته به میزان پتانسیلها و ظرفیتهای مختلف دولتمندی و حکمرانی، دموکراتیزاسیون و جامعهپذیری، جایگاه و موقعیت منطقهای و بینالمللی، نهادمندی و زیرساخت نهادی و تشکیلاتی، قدرت نظامی و تسلیحاتی و … منافع ملی خودشان را دنبال و تحقق ببخشند و سهم عادلانهای از معادلات و معاملات نصیبشان نخواهد شد.
ثانیاً بر اساس این فرض دولتها نگاهی ایدئولوژیک و تک بعدی به ماهیت اتحادیهها و سازمانها دارند؛ به این معنا که عضویتشان همواره روند همگرایانه و همسویی دارد و از عضویت در اتحادیهها و سازمانهای غیرهمسو و حتی چندوجهی امتناع میکنند. در این رویکرد هم، آنچه مهم است تحقق «منافع ملی» است اما اینگونه اتحادیهها و سازمانها، روند عضویتها با محدودیت و تأثیرگذاری مواجه است که آنهم ناشی از حاکم بودن رویکرد معطوف به هویت و ایدئولوژیک میباشد.
ثالثاً طبق این فرض، اتحادیهها و سازمانها همیشگی هستند و کشورها هم همواره سعی میکنند هویت خود را بر اساس آنها تعریف و تثبیت ببخشند. این اصل مهم همواره در طول تاریخ از سوی برخی کشورهای مدنظر بوده است. لذا در دوران معاصر به ویژه در چند سده اخیر شاهد ظهور و بروز اتحادیههایی هستیم که عضویت اعضاء نه در قالب منافع صرف و مقطعی بلکه در چارچوب مبتنی بر هویتی و همگنی بوده است.
بخش دوم: ارزیابی و تجزیه و تحلیل فرصتها و چالشهای اتحادیه جهان ترک
1. رویکرد فرصت و امتیاز
در این رویکرد اولاً «اتحادیه جهان ترک» یک فرصت و امتیاز است و ایران میتواند بیشترین منافع ملی و منطقهای و جهانی را از این اتحادیه تحقق ببخشد؛ دلایل آن را میتوان در موارد زیر جستجو کرد:
– پتانسیل جمعیت و سرمایه انسانی [حدود 90 میلیون که حداقل 30 میلیون آن شهروند ترک هستند]
– پتانسیل دولتمندی و حکمرانی [میراث حکمرانی و دولتمندی دیرین با ابعاد منطقهای و بینالمللی: سلسلههایی نظیر غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، صفویان، و …. که عموماً هم ریشه هویتی ترکی دارند]
– جایگاه و موقعیت منطقهای و جهانی [ایران جزو حداقل پنج کشور قدرتمند منطقه است که قدرت و نفوذ آن ابعاد بینالمللی هم دارد]
– قدرت نظامی و تسلیحاتی [ایران در دوره جمهوری اسلامی ایران به لحاظ نظامی و تسلیحاتی جزو سه کشور قدرتمند منطقه است]
– نهادمندی و زیرساخت نهادی [ایران جزو کشورهای پیشرو میباشد که در طول یک سده اخیر روند دموکراتیزاسیون را تجربه میکند].
ثانیاً با توجه به اینکه عموم کشورهای متعلق به «اتحادیه جهان ترک»، توأمان هم رویکرد معطوف به هویت را دنبال میکنند، هم درصدد تحقق منافع و رفع تهدیدها و خنثیسازی هستند. ایران میتواند اولاً با توجه به میراث هویتی عمیق و گسترده در مناطق تحت سیطره این اتحادیه، سیاست «مبتنی بر هویت» را دنبال کند و بدین ترتیب هم روند همگرایی و همسویی را جامه عمل بپوشاند هم تهدیدها و چالشها موجود و احتمالی را خنثی کند. چراکه با فعال شدن و پیوستن رگههای هویتی و تاریخی همسو و همگن به همدیگر، رگههای غیرهمسو و معطوف به هویت نه به مثابه دال مرکزی، بلکه جزو دالهای شناور خواهند بود که در اصل مفصلبندی اتحادیه جهان ترک را تشکیل خواهند داد. ثانیاً، با توجه به حضور عضوهای رقیب و بعضاً دشمن در این اتحادیه، عضویت ایران در این اتحادیه میتواند فرصتی برای رقابت و مقابله به هرگونه تحرکات و دشمنیهایی باشد که ممکن است از سوی این گونه اعضا در دستور کار قرار گیرد و اعضای دیگر را علیه ایران تحریک نماید.
ثالثاً با این فرض که اتحادها و سازمانها همیشگی نیست و کشورها هم همواره سعی نکردهاند هویت خود را بر اساس آنها تعریف و تثبیت ببخشند؛ ایران همانند منطقه غرب آسیا که با دول عربزبان اتحادیهها و محور مقاومت گسترده و قدرتمندی را تأسیس و نقشآفرینی میکند، در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی هم میبایست با همین رویکرد در اتحادها و سازمانها عضو شود و نقشآفرینی کند. اگر در منطقه غرب آسیا موضوع «دینی – اسلامی» محور اتحاد و همگرایی بوده در این مناطق باید موضوع «تاریخ و هویت» محور باشد.
2. رویکرد تهدید و چالش
در این رویکرد؛ اولاً با توجه به فرض اول این بخش که گفته شد اساساً هر اتحادیه و سازمانی اعم از منطقهای و جهانی یک تهدید و چالش محسوب میشود و دلایل آن هم مطرح گردید؛ «اتحادیه جهان ترک» هم، یک تهدید و چالش محسوب میشود؛ چرا که برخی از کشورهای عضو این منطقه از جمله ترکیه به دنبال تسلط هژمونیک بر این اتحادیه هستند و از توانمندیها و ظرفیتهای زیرساختی در عرصههای مختلف تجاری و سرمایهگذاری، جهت ایجاد محدودیت و مانعتراشی در قبال حضور و نقشآفرینی ایران بهرهبرداری خواهند کرد.
همچنین موضوع رقابتهای منطقهای عامل چالشی مهمی است که احتمال تنش و درگیری میان ایران و برخی کشورهای عضو این اتحادیه از جمله جمهوری آذربایجان و ترکیه را به دنبال خواهد داشت.
علاوه بر این، بحث کریدورها و مسیرهای انتقال انرژی در مناطق مهم تحت سلطه این اتحادیه یعنی قفقاز و آسیای مرکزی، موضوع بحثبرانگیز و محل نزاع مهمی دیگری است که با توجه به محدودیتهای زیرساختی ایران و عدم همراهی کشورهای عضو با مسیرهای پیشنهادی ایران، احتمال درگیری و تنش را تشدید خواهد کرد.
ثانیاً بر اساس فرضیه دوم، طبعاً ایران با موانع دشواری مواجه است؛ چراکه نگاه ایدئولوژیک و مبتنی بر هویت آن، خوشایند و مقبول اکثریت کشورهای عضو این اتحادیه نیست و با توجه به تبلیغات انحرافی و جهتدار برخی کشورهای عضو و نظام سلطه جهانی روند دافعه بر جاذبه برتری دارد. به هرحال، «ایران باید برای عبور از تنگناهای منطقهای به ویژه خنثیسازی تحرکات در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی، روند گذار از رویکرد ایدئولوژیک و مبتنی بر هویت را به روند چندوجهی و معطوف به هویت تغییر دهد.» در این صورت، طبعاً شاهد برتری روند جذب بر روند دفع خواهیم بود و شاهد گشایشی در روابط میان کشورهای مهم این اتحادیه با ایران خواهیم بود. ثالثاً طبق فرض سوم، باید پذیرفت که هیچ اتحادیه و سازمانی همیشگی نیست و کشورها برای همیشه عضو یک سازمان نمیمانند و الزاماً هویتشان را با عضویت در آنها تعریف نمیکنند. به ویژه در عصر جدید که شاهد نظم نوین جهانی هستیم قطعاً شاهد ظهور و بروز اتحادیهها، سازمانها و صدالبته فراز و فرود آنها خواهیم بود. لذا قرار نیست با عضویت ایران در اتحادیه جهان ترک، لطمهای بر هویت ایران وارد شود و یا تحت الشعاع قرار گیرد؛ اتفاقاً برای تمدنسازی در دوره جدید و آینده نیازمند جذب و همراهی کشورها و ملتهای زیادی هستیم که در در دورههای تمدنسازمان جزو ایران تاریخی بودند. حکومتی که بتواند شاکلههای تمدنی را فراهم کند قطعاً بنمایه زبانی آنهم خود به خود شکل خواهد گرفت؛ طرفه آن است که این مسئله برای ایران اسلامی مهیاتر است چراکه حداقل در حوزه قفقاز و آسیای میانه هم دارای بنمایه زبانی و فرهنگی است و هم بنمایههای دینی – اسلامی، همچنان پابرجاست. هرگونه تعلل و کوتاهی در این مسیر، شرایط را برای کشورهای دیگر از جمله ترکیه مهیا خواهد کرد تا هم بنمایه زبانی را از آن خود کند هم بنمایه دینی – مذهبی را دچار استحاله و تغییر نمایند. لذا در این موضوع، چالش اصلی ایران «از دست دادن بنمایههای اصلی تمدنی یعنی زبان و دین – مذهب» است که با همراهی استعمار جهانی با شیب تندی همزمان با نابودی داراییهای ایران در حال حرکت است.