ابعاد پنهان و عمیق انحلال پکک

همزمان با تلاش آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خلع سلاح مقاومت عراق و هدایت عناصر تجزیهشده پکک تحت پوشش «پژاک» یا سایر عناوین به سمت مرزهای غربی ایران، واشنگتن و تلآویو میکوشند تمامی ظرفیتهای نیابتی و میدانی خود را در جغرافیای پیرامونی ایران فعال و آمادهباش نگه دارند.
اندیشکده زاویه – گزارش راهبردی: اگرچه خلع سلاح پ.ک.ک در ظاهر اقدامی برای پایان دادن به بیش از چهار دهه درگیری میان این گروه تروریستی و ترکیه تلقی میشود اما در بستر تحولات پرتنش غرب آسیا، اهداف عمیقتری را میتوان در پس این پروژه مشاهده کرد. هر چند تاکنون شواهد روشنی از دخالت مستقیم آمریکا و رژیم صهیونیستی در این فرآیند ارائه نشده است اما با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی فعلی غرب آسیا نمیتوان این اقدام را از تحولات کلان منطقهای جدا دانست.
در شرایطی که تقابل ایران با آمریکا و اسرائیل وارد مرحلهای حساس شده، هرگونه تغییر در معادلات امنیتی منطقه به ویژه در عراق و سوریه میتواند در راستای آمادهسازی جبههای جدید علیه محور مقاومت تفسیر شود.
تبدیل عراق به خاکریز زمینی علیه ایران
با توجه به همزمانی انحلال پکک با تلاشهای فزاینده برای خلع سلاح حشدالشعبی در عراق میتوان این اقدامات را نه به عنوان رویدادهایی مجزا، بلکه به عنوان بخشی از یک سناریوی هماهنگ ارزیابی کرد که پشت پرده آن، رد پای آمریکا و رژیم صهیونیستی به وضوح دیده میشود، سناریویی که هدف نهایی آن تضعیف محور مقاومت و آمادهسازی منطقه برای اجرای طرحهای ژئوپلیتیکی جدید در غرب آسیا همچون «خاورمیانه جدید» است.
برای تحقق خلع سلاح حشدالشعبی، فراهم کردن مولفههای امنیتی دیگر ضروری است و در این میان، خلع سلاح پکک میتواند به عنوان موثرترین گام برای تحقق این هدف مطرح شود. یکی از اهداف اصلی این سناریو تبدیل عراق به خاکریز جبهه زمینی علیه ایران است. واشنگتن و تلآویو در تلاش هستند با پاکسازی میدان عراق از بازیگران مزاحم و مسلح غیردولتی، این کشور را به یک فضای امن و هماهنگ برای پیشبرد پروژههای امنیتی و نظامی خود در برابر ایران تبدیل کنند.
در این میان، خلع سلاح نیروهای مقاومت نیز بخشی از این طرح است تا قدرت بازدارنده داخلی عراق در برابر مداخلات خارجی تضعیف شود. حشدالشعبی به عنوان یکی از اصلیترین اضلاع محور مقاومت در سالهای اخیر نقشی اساسی در مقابله با داعش، نفوذ آمریکا و حفاظت از عمق راهبردی ایران در مرزهای غربی ایفا کرده است. این نیروی بسیج مردمی اکنون به تهدیدی جدی برای اهداف واشنگتن و تلآویو تبدیل شده است اما از آنجا که برخورد مستقیم با این نیروها پرهزینه و بیثمر خواهد بود، تلاش شده تا پروژهای از درون برای فروپاشی و زمینگیر کردن آن طراحی شود.
مقتدی صدر که پس از بنبستهای سیاسی سال ۲۰۲۲ برای مدتی از صحنه کنار رفته بود، اکنون به صورت ناگهانی به میدان بازگشته و مواضع بسیار تندتری در قبال گروههای مقاومت اتخاذ کرده است. صدر که پیشتر همواره میان ملیگرایی عراقی و شیعهگرایی مستقل نوسان داشت، اکنون در جایگاهی قرار گرفته که بازیگران فرامنطقهای نظیر آمریکا و اسرائیل از او برای ایجاد شکاف و درگیری درون شیعی استفاده میکنند.
فتنه جدیدی که از سوی جریان صدر در حال تدارک است نه فقط یک بحران سیاسی داخلی، بلکه بخشی از همان نقشه کلان تضعیف مقاومت از درون و حذف آنها از معادله عراق محسوب میشود. بر اساس اسناد و گزارشهای منتشر شده، این طرح در یک دهه اخیر از سوی برخی کشورهای مرتجع عرب با همکاری سرویسهای اطلاعاتی خارجی در دستورکار قرار گرفته تا بتوانند نفوذ ایران در عراق را کاهش داده و جای پای خود را در این کشور محکم کنند و دور از انتظار نیست که مثل همیشه برای رسیدن به این هدف، به وعدههای توخالی کمکهای مالی و یا سرمایهگذاری در زیرساختهای انرژی عراق متوسل شوند.
در چنین وضعیتی، فتنهانگیزی در درون شیعیان عراق و کشاندن حشدالشعبی به درگیریهای فرسایشی درون جریانی، از یک سو تمرکز آنها را از تهدیدات منطقهای دور میسازد و از سوی دیگر مشروعیت مردمی و سیاسی این نیروها را در افکار عمومی عراق تضعیف میکند. این شکاف نه تنها ساختار دفاعی عراق را تضعیف میکند، بلکه امکان مداخله بیشتر اسرائیل و آمریکا در تحولات این کشور را فراهم میسازد، به ویژه آنکه همزمان پروژههایی برای کنترل حریم هوایی عراق، نفوذ به دستگاههای اطلاعاتی نیز در حال پیگیری است.
سرازیر کردن تروریستهای کُرد به سمت ایران
سناریوی خلع سلاح پکک به گونهای طراحی شده که همزمان چند هدف را تأمین کند. این فرآیند البته تدریجی و چندمرحلهای است اما شواهد نشان میدهد که مرحله اول آن، یعنی خلع سلاح پکک و تفرقهافکنی در درون نیروهای مقاومت در حال اجراست.
در واقع، تلآویو و واشینگتن به دنبال این هستند که با فشار به رهبری پکک، این گروه را به صورت نرم خلع سلاح کرده یا حداقل از حالت نظامی متمرکز خارج کنند و در عوض، نیروهای جداشده از پکک در قالب ساختارهای پراکندهتر و با برندهایی مانند «پژاک» به سمت مرزهای ایران هدایت شوند تا به عنوان اهرم فشار دائم علیه تهران عمل کنند.
این انتقال، شباهت زیادی به الگوی دهه ۸۰ شمسی دارد، زمانی که نیروهای القاعده پس از فشارهای نظامی در افغانستان به عراق منتقل شدند و جبههای جدید از بیثباتی را شکل دادند. سناریویی که در صورت بیتوجهی تهران میتواند تهدیدی نوظهور در مرزهای غربی کشورمان رقم بزند.
این جابجایی نیرو نه تنها از بار امنیتی ترکیه میکاهد بلکه معادله امنیتی در مرزهای غربی ایران را نیز به نفع رژیم صهیونیستی تغییر میدهد. در این چارچوب، ترکیه نیز ممکن است با هماهنگی یا حداقل همسویی با این سیاست، پروژه خلع سلاح پکک را نه صرفاً برای امنیت خود، بلکه در راستای بازتر شدن فضا برای اجرای اهداف ژئوپلیتیکی غرب در منطقه دنبال کند.
با این وجود، خلع سلاح پکک در این مقطع زمانی بیش از آنکه حاصل مصالحهای داخلی یا منطقهای باشد، نوعی امتیاز امنیتی از سوی رژیم صهیونیستی و آمریکا به آنکارا محسوب میشود. بنابراین، تلآویو و واشینگتن با دادن چراغ سبز برای حذف پکک در واقع میکوشند دغدغههای امنیتی ترکیه را در شمال عراق و سوریه کاهش دهند تا ارتش و سازمان اطلاعاتی این کشور بتوانند بدون نگرانی از جبهه داخلی بر سناریوی تقابل احتمالی با ایران متمرکز شوند. در این چارچوب، اسرائیل و آمریکا تلاش دارند جبههای متحد از بازیگران سنی، کرد و حتی پانترکیستی ایجاد کنند که همسو با اهداف صهیونی- غربی، مهار میدانی جمهوری اسلامی ایران را دنبال کند. از این زاویه، خلع سلاح پکک نه پایان درگیری بلکه مقدمهای برای درگیری بزرگتر است.
علاوه بر این، با سقوط بشار اسد در سوریه، اکنون دمشق تحت حاکمیت جولانی از مدار محور مقاومت خارج و در مدار نظم امنیتی طراحی شده توسط آمریکا و اسرائیل قرار گرفته است. این تغییر ژئوپلیتیکی نه تنها نقشه نفوذ ایران در منطقه را بازترسیم میکند بلکه سوریه را به یک بازیگر بالقوه در جبهه صهیونی- غربی علیه تهران تبدیل میکند.
در این میان، مسئله کردهای سوریه و امتناع آنها از تحویل سلاح با ادعای عدم ارتباط با شاخه نظامی پکک، بهانهای برای تداوم فشارهای امنیتی ترکیه در شمال سوریه شده است. به همین خاطر، رهبران اقلیم کردستان تلاش دارند با ایجاد توافقی بین کردهای سوری و دولت دمشق برای ادغام این نیروها در ارتش سوریه زمینه کاهش تنش با ترکیه را فراهم کنند. هدف نهایی این پروژه، کاستن از درگیریهای داخلی و آمادهسازی بستر سیاسی و نظامی برای جهتگیری جدید دمشق است، جهتگیری که با اجماع آمریکا، اسرائیل، کردها و حتی ترکیه، سوریه را به حلقهای مؤثر در زنجیره فشار بر ایران تبدیل میکند.
جمعبندی
در مجموع، خلع سلاح پکک را نمیتوان صرفاً اقدامی صلحطلبانه قلمداد کرد. با در نظر گرفتن این روند، ایران باید خود را برای مواجهه با یک سناریوی پیچیده چندوجهی آماده سازد؛ سناریویی که نه تنها شامل درگیری مستقیم در میدان نبرد، بلکه ترکیبی از جنگ اطلاعاتی، روانی، اقتصادی و نیابتی است. به همین دلیل، آمریکا و رژیم صهیونیستی میکوشند پیش از هرگونه درگیری نظامی احتمالی، عرصه میدانی منطقه را از نیروهای همپیمان ایران خالی کرده و آرایش جبههها را به نفع خود بازسازی کنند. در این چارچوب، سرنوشت پکک، رفتار جریان صدر و وضعیت مرزهای غربی ایران همه به شاخصهایی برای سنجش آمادگی تلآویو و واشینگتن برای مرحله بعدی درگیری تبدیل شدهاند. لذا، میتوان گفت بازی بزرگی در حال طراحی است که بازیگران محلی آن شاید تصور کنند در حال پیشبرد منافع خود هستند اما در واقع به مهرههایی در نقشهای بزرگتر و خطرناکتر بدل شدهاند.