زمان آن رسیده است که رویکرد ایالات متحده در قبال قفقاز جنوبی تعدیل شود

اندیشکده شورای آتلانتیک آمریکا در یادداشتی نوشت: از لحاظ تاریخی، قفقاز جنوبی در محاسبات سیاست خارجی ایالات متحده در اولویت قرار نگرفته است. رویکردهای قبلی ایالات متحده به منطقه منعکسکننده اولویتهای گستردهتر، مانند کاهش تعهدات خارجی و تمرکز بر مشارکتهای معاملاتی بیشتر بود. با این حال، در طول چند سال گذشته، رویدادهایی که در منطقه رخ داده است از جمله جنگ ۲۰۲۰ بین ارمنستان و آذربایجان، سیاستهای استراتژیک متغیر کشورهای قفقاز جنوبی و تغییرات ژئوپلیتیکی گستردهتر، چشمانداز جدیدی را ایجاد کرده است.
نویسنده: علی محمد اف
اندیشکده زاویه: منطقه قفقاز جنوبی در حال گذراندن یک دوره انتقال استراتژیک است که تحت تأثیر پویاییهای منطقهای متغیر و تغییر آرایش قدرتهای جهانی شکل میگیرد. در این منطقه، منافع بازیگران کلیدی از جمله روسیه، ایران، ترکیه و قدرتهای اروپایی در حال همگرایی است.
ممکن است ایالات متحده نیاز به ارزیابی مجدد استراتژی منطقهای خود داشته باشد، زیرا تمرکز پایدار روسیه بر درگیری در اوکراین یک دریچه فرصت بالقوه را ارائه میدهد که در طی آن قدرتهای منطقهای، از جمله ایران، به دنبال گسترش نفوذ خود هستند. تعامل ایالات متحده در قفقاز جنوبی میتواند به تقویت ثبات، افزایش اتصال و ارتقاء توازن استراتژیک بلندمدت کمک کند و با انجام این کار، دولت ترامپ از منافع استراتژیک واشنگتن برای کمک به یک محیط منطقهای چندقطبی و متوازن حمایت خواهد کرد.
چشماندازی کاملاً جدید
از لحاظ تاریخی، قفقاز جنوبی در محاسبات سیاست خارجی ایالات متحده در اولویت قرار نگرفته است. رویکردهای قبلی ایالات متحده به منطقه منعکسکننده اولویتهای گستردهتر، مانند کاهش تعهدات خارجی و تمرکز بر مشارکتهای معاملاتی بیشتر بود. با این حال، در طول چند سال گذشته، رویدادهایی که در منطقه رخ داده است از جمله جنگ ۲۰۲۰ بین ارمنستان و آذربایجان، سیاستهای استراتژیک متغیر کشورهای قفقاز جنوبی و تغییرات ژئوپلیتیکی گستردهتر، چشمانداز جدیدی را ایجاد کرده است.
پس از جنگ دوم قرهباغ در سال ۲۰۲۰، آذربایجان کنترل منطقه قرهباغ و مناطق اطراف آن را دوباره به دست گرفت. ترکیه در طول این درگیری از آذربایجان حمایت کرد و از آن زمان تاکنون همسویی استراتژیک خود را با باکو عمیقتر کرده است. در مقابل، روسیه علیرغم اینکه در آن زمان از طریق سازمان پیمان امنیت جمعی به رهبری مسکو، متحد رسمی ارمنستان بود تصمیم گرفت مستقیماً مداخله نکند. این تغییرات تعادلهای منطقهای موجود را مختل کرد و باعث شد هر یک از کشورهای قفقاز جنوبی در جهتگیریهای سیاست خارجی خود تجدید نظر کنند.
مشارکت ایران در منطقه آشکارتر شده است. به نظر میرسد ایران با نگرانی به این تحولات مینگرد، بهویژه از آنجا که آذربایجان در حال تقویت روابط خود با ترکیه و اسرائیل است، بهویژه با توجه به مرز مشترک کشورها و پیامدهای استراتژیک برای مرزهای شمال غربی ایران. در مقابل، ارمنستان بهطور سنتی به عنوان یک کریدور حیاتی برای تجارت ایران و دسترسی به قفقاز جنوبی عمل کرده است. به این ترتیب، تهران به دنبال تقویت روابط اقتصادی و دیپلماتیک خود با ایروان بوده و در عین حال نسبت به ابتکارات منطقهای که میتواند ایران را دور بزند، ابراز تردید کرده است. در عین حال، هماهنگی ایران با روسیه، بهویژه از طریق انتقال فناوری نظامی و ابتکارات مشترک، افزایش یافته است. این پیوندها پیامدهایی برای محیط امنیتی گستردهتر در سراسر قفقاز و فراتر از آن دارد.
همزمان با تلاشهای بینالمللی برای حل و فصل جنگ، موضع منطقهای مسکو تغییر کرده است، اگرچه این تغییرات احتمالاً موقتی است. انحراف منابع نظامی از قفقاز جنوبی به جبهه اوکراین، همراه با فشارهای ناشی از تحریمها و خستگی داخلی، به طور موقت نفوذ روسیه در منطقه را کاهش داده است. با این حال، احتمال بازگشت تعامل روسیه در منطقه نباید نادیده گرفته شود. در حالی که روسیه ممکن است در کوتاهمدت محدود شود، بعید است منافع استراتژیک بلندمدت آن در قفقاز جنوبی کاهش یابد. به این ترتیب، به نظر میرسد بازیگران منطقهای به دنبال تنوع بخشیدن به مشارکتهای خود هستند و در عین حال برای احیای احتمالی نفوذ روسیه آماده میشوند.
در ماه مارس، ارمنستان و آذربایجان از نهایی شدن توافقنامه صلح خبر دادند؛ یک نقطه عطف مهم که میتواند مقداری ثبات را به منطقه بازگرداند.
اگرچه موانع قابل توجهی باقی مانده است و روند اجرا ممکن است تدریجی و پیچیده باشد، اما این توافقنامه نشاندهنده آمادگی دو طرف برای پیگیری یک نظم منطقهای قابل پیشبینیتر است. این تحول دریچهای را به روی همکاری بالقوه در زمینههایی مانند تجارت، اتصال و هماهنگی فرامرزی باز میکند. همچنین فرصتی را برای بازیگران خارجی، از جمله ایالات متحده فراهم میکند تا از ابتکاراتی که صلح بلندمدت را تقویت میکنند، حمایت کنند.
صلح بین ارمنستان و آذربایجان همچنین میتواند به تعدیل مسیرهای سیاست خارجی این دو کشور کمک کند. ارمنستان، با برآورده نشدن انتظاراتش از شرکای امنیتی سنتی، به طور فزایندهای پذیرای تنوع دیپلماتیک و اقتصادی است. آذربایجان به ایجاد مشارکت خود با ترکیه ادامه میدهد و در عین حال به حساسیتهای منطقهای و نیاز به ایجاد تعادل در استقلال استراتژیک خود توجه دارد. اخیراً گزارش شده است که آذربایجان به عنوان میانجی بین ترکیه و اسرائیل عمل میکند، که ممکن است به منافع ایالات متحده در تثبیت خاورمیانه و جلوگیری از درگیریهای احتمالی نیز کمک کند.
نحوه تعامل واشنگتن
با نگاهی به آینده، یک هدف کلیدی برای تعامل ایالات متحده، باید کمک به ایجاد یک محیط منطقهای چندقطبی و متوازن باشد؛ محیطی که در آن هیچ قدرت خارجی واحدی نفوذ نامتناسبی نداشته باشد. چنین رویکردی با منافع هر سه کشور قفقاز جنوبی همسو است که هر کدام به دنبال حفظ انعطافپذیری استراتژیک در یک همسایگی پیچیده بودهاند. سیاست ایالات متحده به جای ترجیح دادن یک بازیگر بر دیگری، میتواند از ابتکارات همکاری که وابستگیها را کاهش میدهد و خوداتکایی منطقهای را تشویق میکند، حمایت کند.
در درازمدت، این امر میتواند با ترویج همکاری سهجانبه بین ارمنستان، آذربایجان و گرجستان در زمینههایی مانند حمل و نقل، زیرساختهای انرژی و توسعه اقتصادی به دست آید. شبکهای از منافع مشترک میتواند به عنوان پایهای برای مقاومت در برابر فشارهای خارجی عمل کند و در عین حال احتمال درگیریهای آینده را کاهش دهد. چنین تلاشهایی لزوماً نیازی به اتحادها یا نهادهای رسمی ندارند، اما میتوانند از طریق گفتگوی مستمر، اعتمادسازی و سرمایهگذاری هماهنگ پدیدار شوند. گرجستان، آذربایجان و ارمنستان اولین نشست سهجانبه خود را برگزار کردند که میتواند نشانهای از این باشد که منطقه در این راستا پیش میرود. ایالات متحده نباید این فرصت را برای مشارکت در یک قفقاز جنوبی متحدتر از دست بدهد.
نقش رو به گسترش ترکیه در قفقاز جنوبی، اتحاد با آذربایجان، تعامل دیپلماتیک رو به رشد با ارمنستان و ارتباطات دیرینه با گرجستان، آنکارا را به یک بازیگر مرکزی در منطقه تبدیل کرده است. ترکیه همچنین همکاری مجدد با قدرتهای اروپایی را نشان داده است، همانطور که در بحثهای نظامی سهجانبه اخیر با حضور انگلیس و فرانسه نشان داده شده است. این تحولات به ادغام بیشتر بین ترکیه و اروپا اشاره دارد که ممکن است به قفقاز جنوبی نیز گسترش یابد.
ایالات متحده میتواند با ترکیه در مورد مسائل زیرساختی، انرژی و امنیتی در منطقه هماهنگی کند و در عین حال روابط منطقهای سازنده را تشویق کند. تسهیل چنین پیشرفتی نیازی به حضور مستقیم ایالات متحده نخواهد داشت، بلکه نیازمند تعامل تنظیمشده و حمایت از ابتکارات منطقهای است.
تعامل با قفقاز جنوبی و تضمین ثبات منطقهای برای منافع ایالات متحده، به ویژه برای منافع آن در آسیای مرکزی نزدیک، مهم است. ایالات متحده و همچنین اتحادیه اروپا به دنبال کشورهای خاصی، مانند کشورهای آسیای مرکزی، برای مشارکت به عنوان راهی برای تنوع بخشیدن به منابع انرژی و زنجیرههای تامین، به عنوان مثال برای مواد معدنی حیاتی هستند. این علاقه با تحولاتی از جمله اعلامیه وزارت تجارت ازبکستان مبنی بر اینکه این کشور توافقنامههای مواد معدنی حیاتی را با شرکتهای آمریکایی امضا کرده است و بازدیدها و مشارکتهای اخیر اروپا با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی نشان داده شده است. تنوع انرژی و زنجیره تامین مستلزم تقویت دالانهای شرق به غرب خواهد بود که خود مستلزم همکاری از سوی کشورهای قفقاز جنوبی و ترکیه خواهد بود.
توافق اخیر بین آذربایجان، قزاقستان و ازبکستان در مورد صادرات انرژیهای تجدیدپذیر به اروپا میتواند یک تحول مهم در این زمینه باشد. اروپا نیز به معاملات انرژی با قفقاز جنوبی علاقهمندتر شده است، همانطور که بازدید دن یورگنسن، کمیسر انرژی و مسکن اروپا از باکو در ماه آوریل نشان داد. تعامل ایالات متحده میتواند ابتکارات اروپا را با اطمینان از اینکه پروژههای زیربنایی استراتژیک، مانند دالان حمل و نقل زنگزور آذربایجان، به ثبات و گشایش منطقهای کمک میکنند، تکمیل کند.
این دالان، به ویژه، دارای پتانسیل استراتژیک است. اگر به طور موثر اجرا شود، میتواند آذربایجان و برونبوم آن، نخجوان را نزدیکتر به هم متصل کند و دسترسی ترکیه (و به نوبه خود، اروپا) به آسیای مرکزی را تقویت کند. این دالان با تردید از سوی ایران نگریسته میشود، که آن را به عنوان کاهش نقش خود در تجارت منطقهای میبیند. با این حال، از دیدگاه تنوع اقتصادی منطقهای، این پروژه میتواند به یک شبکه لجستیکی رقابتیتر و انعطافپذیرتر کمک کند.
رویکرد سیاست نوظهور دولت ترامپ – که تاکنون به نظر میرسد طرفدار توافقنامههای دوجانبه، تعامل مبتنی بر زیرساخت و تمرکز بر امنیت انرژی است – با این روندهای نوظهور همخوانی دارد. دولت با تأکید بر همکاری عملگرایانه و اجتناب از درگیری در اختلافات منطقهای، میتواند به شکلگیری یک قفقاز جنوبی بازتر و از نظر استراتژیک همسو کمک کند.
اقدامات عملی که میتوان انجام داد شامل حمایت از امضای توافقنامه صلح بین ارمنستان و آذربایجان، تسهیل همکاری انرژی و ترانزیت با مشارکت هر سه کشور قفقاز جنوبی، حمایت از ابتکارات ترکیه و اروپا که اتصال را افزایش میدهند، و مشارکت در دیپلماسی خاموش برای حمایت از کاهش تنشهای منطقهای است.
ایالات متحده باید در قفقاز جنوبی مشارکت کند. انجام این کار میتواند به منطقه کمک کند تا به یک مدل از تعامل چندقطبی تبدیل شود، جایی که قدرتهای خارجی به طور سازنده همگرا میشوند، در حالی که خطر نفوذ نامتناسب از یک یا دو بازیگر همسایه را کاهش میدهد.
ترجمه: برسام محمدی
منبع: شورای آتلانتیک