خاخام آمریکایی: باکو، شهری که میخواهم به آن برگردم
«ساموئل کوهون»، خاخام آمریکایی، پس از سفر دهروزهاش به آذربایجان و اسرائیل مقالهای در روزنامه «پست یهودی آریزونا» منتشر کرد که در آن به نکات مهمی از دوستی عمیق آذربایجان و اسرائیل پرداخته شده است. این مقاله توسط اندیشکده زاویه ترجمه شده و در اختیار مخاطبان قرار داده میشود:
اندیشکده زاویه: من در ۲۰ نوامبر از یک سفر ده روزه و پرانرژی خاخامها به آذربایجان و اسرائیل به همراه ائتلاف خاخامهای صهیونیستی برگشتم. این سفر بیشتر شبیه یک ماه بود تا یک هفته و از بسیاری جهات پربار و ارزشمند بود.
جلسات و گزارشهای توجیهی در طول سفر در سطح بسیار بالایی برگزار شد، از جمله دیدارهای طولانی با سفرای هر دو کشور، اعضای برجسته پارلمان در هر دو کشور و وزرای دولت مسئول بخشهای اصلی. ما با شاید مهمترین مشاور رئیس جمهور علیاف در آذربایجان، کاردار ایالات متحده در باکو، کارشناسان خارجی در هر دو کشور و با سربازان اسرائیلی، نمایندگان ارتش اسرائیل و دیگر افراد کلیدی در وضعیت فعلی غزه ملاقات کردیم. در آذربایجان همچنین از هر دو مدرسه روزانه یهودیان در باکو بازدید کردیم، دعا کردیم و از شبات (روز استراحت یهودیت در هفتمین روز هفته است؛ یعنی جمعه و شنبه) لذت بردیم و به روستای کاملاً یهودی در کوهستان که منطقه مادری بسیاری از یهودیان آذربایجانی بود، سفر کردیم. در اسرائیل، مدتی را در وزارت امور خارجه گذراندیم، از کنست و موزه جدید کنست بازدید کردیم و جلسات و بحثهای گستردهای در مورد چگونگی تلاش اسرائیل برای مقابله با یهودستیزی جهانی در حال حاضر داشتیم.
وقتی به مردم گفتم که به یک سفر تبلیغی ائتلاف خاخامهای صهیونیستی به آذربایجان و اسرائیل میروم، رایجترین واکنش این بود که «چرا به آنجا میروی؟» منظور آذربایجان بود. دومین پاسخ رایج این بود که «آذربایجان کجاست؟» من هم خیلی کم میدانستم آذربایجان کجا واقع شده است و چرا ممکن است در جهان معاصر یهودیان جالب یا مهم باشد یا به نحوی در زندگی اسرائیل نقش داشته باشد. چیزهای زیادی برای توضیح و کاوش در مورد این ملت مسلمان شیعه که از ما بسیار دور است، وجود دارد.
آذربایجان، جمهوری سابق اتحاد جماهیر شوروی، امروز یک کشور نفتخیز جهان اول است و پایتخت آن، باکو، چشمگیر است: معماری فوقالعاده مدرن باشکوه، عمارتهای بازسازیشده اوایل قرن بیستم، موزههای مدرن، یک شهر قدیمی فوقالعاده مربوط به قرن دوازدهم و یک پیادهروی فوقالعاده در امتداد دریای خزر. حتی یک معبد آتش زرتشتی باستانی دارد که من توانستم آن را به برنامه سفر اضافه کنم و از آن بازدید کنم، زیرا متوجه شدم که این مکان، محل عبادت هندوها و سیکها نیز بوده است. باکو شهری مدرن، تمیز و امن است، با جادههای عالی و پارکهای زیبا و مرتب، مخصوصاً وقتی با شهرهای آمریکایی این روزها مقایسه میشود. حالا که آن را دیدهام، قطعاً میخواهم برگردم.
اما ما خاخامهای آمریکایی برای لذت بردن از مکانهای توریستی به آذربایجان نرفته بودیم. این ملت کوچک ۱۰ میلیون نفری در قفقاز، این امتیاز را دارد که بزرگترین ملت شیعه با روابط دیپلماتیک کامل با اسرائیل و یک جامعه یهودی است که قدمت آن به دوران معبد اول، شاید ۲۷۰۰ سال پیش، میرسد. گروه خاخامهای ما در باکو بودند تا به نمایندگی از خاخامهای صهیونیست آمریکایی، حمایت ما را از روابط نزدیک و مثبت آن با اسرائیل تأیید کنند، اطلاعات بیشتری در مورد ملتی که میتواند به عنوان الگویی برای چگونگی ایجاد یک رابطه دو جانبه گرم و حمایتی متقابل با اسرائیل توسط یک کشور ۹۵ درصد مسلمان باشد، کسب کنند و با جامعه یهودی فعال آن تعامل و آشنایی داشته باشند.
وقتی به اسرائیل سفر کردیم، بخشی از مأموریت ما این بود که دیدگاه اسرائیل را در مورد آذربایجان ببینیم. در سفرمان تجربیات موازی خوبی داشتیم: ما یک جلسه و شام فوقالعاده در خانه رونن کراوس، سفیر اسرائیل در آذربایجان، داشتیم و در اورشلیم، از یک بحث و شام گرم و آزاد مشابه با مختار ممدوف، سفیر آذربایجان در اسرائیل، لذت بردیم.
آذربایجان شباهتهای زیادی به اسرائیل دارد، به خصوص از یک جنبه خاص: در یک همسایگی بسیار بسیار دشوار واقع شده است. این کشور از شمال و شرق با روسیه، از جنوب با ایران و از شمال و غرب با ارمنستان هممرز است. دوستانهترین همسایه آنها ترکیه است. آذربایجان بدون دریافت کمک قابل توجه از غرب یا ایالات متحده، یک ارتش قوی و مستقل ایجاد کرده است. با این حال، اسرائیل حمایت قابل توجهی ارائه داده است و اغلب به ما گفته شده است که آذربایجان از این حمایت نسبت به دولت یهود سپاسگزار است. روابط تجاری قوی با اسرائیل وجود دارد.
ما یک لحظه غافلگیرکننده در باکو داشتیم. در آخرین روز کامل حضورمان در آنجا، در روز شبات (جمعه و شنبه)، بعد از مراسم و ناهار، یک تور پیادهروی در شهر قدیمی باشکوه داشتیم. همانطور که از کنار خانهها، گالریهای هنری و رستورانهای ساخته شده در دیوارها و برجهای شهر باستانی عبور میکردیم، یک مزوزا و یک حمسه را روی در یکی از ساختمانها دیدم. با صدای بلند از یکی از همکارانم پرسیدم که آیا هنوز کسی یهودی در آنجا زندگی میکند یا نه، و مرد مسنتری که به سمت آن مکان میرفت گفت: «میخواهید بیایید داخل؟» آنجا خانه او بود و معلوم شد که او هنرمندی است که پرترههایی از قربانیان یهودی و قهرمانان ارتش اسرائیل که در جنگ کشته شدهاند، میکشد. پرترههای او استثنایی بودند – من از برخی از آنها عکس دارم – و در گفتگوی ما به زبان عبری، او توضیح داد که انگیزهاش از انجام این کار نه برای پول، که ظاهراً پول زیادی دارد، بلکه به عنوان ادای احترام به زندگی این قهرمانان یهودیت است. یکی از پرترههای او از دانیل پرل، روزنامهنگار آمریکایی بود که (در سال 2002) توسط القاعده به قتل رسید و آخرین کلماتش این بود: «من یک یهودی هستم.»
ما با یکی از ۲۱ پرواز هفتگی بین دو کشور، از باکو به بن گوریون پرواز کردیم. دیگر پوستری از گروگانهای مفقود شده در فرودگاه دیده نمیشود، که این تغییر خوشایندی نسبت به آخرین بازدید من در ژانویه ۲۰۲۴ است، زمانی که تصاویر آنها – پوسترها، برچسبهای سپر ماشین، تابلوها، تابلوهای ویدیویی، دکمهها و موارد دیگر – همه جا دیده میشد.
مردم نسبت به زمانی که من در ژانویه ۲۰۲۴ از آنجا بازدید کردم، آرامتر هستند، دوران تاریکی در طول جنگ غزه که بازگشت گروگانهای باقیمانده غیرممکن به نظر میرسید. پیادهروها، موزهها، هتلها و خیابانها دوباره شلوغ هستند – ترافیک اغلب وحشتناک بود، که در این مورد واقعاً چیز خوبی است. من روز خوبی را با پسرعموهایم در اورشلیم گذراندم، با قطار به تلآویو رفتم و در بخشهایی از آن شهر شلوغ که هرگز به آن نرفته بودم، وقت گذراندم.
بازدید ما از پاکت غزه قدرتمند و دردناک بود، هرچند تا حدودی تأییدکننده نیز بود. قدم زدن در محل یادبود جشنواره نوا، که اکنون روزانه ۵۰۰۰ بازدیدکننده دارد، مرا به گریه انداخت. حضور در اتاقی که سربازان زن جوان اسرائیلی که ناظران میدانی بودند به دست حماس کشته شدند، قلب را به درد آورد. اما شنیدن تأییدات پرانرژی سربازان جوان و آرمانگرای اسرائیلی که عمیقاً به مأموریت حفاظت از مردم متحد اسرائیل متعهد هستند، ایمان و امید را احیا کرد.
میتوانم به شما بگویم که وقت آن رسیده که برای بازگشت به اسرائیل و لذت بردن از انرژی و دستاوردهای باورنکردنی آن برنامهریزی کنید.
من میتوانم آنچه را که آذربایجانیها میبینند، درک کنم: کشوری فوقالعاده برای متحد بودن.
در بخشهای اخیر تورات، ما شاهد جدایی اولیه و بلندمدت دو برادر، یعقوب و عیسو، هستیم. اغلب چنین احساسی بین جهان یهود و اسلام وجود دارد، خصومت خواهر و برادری که به خشونت وحشتناک و عمیقی تبدیل شده است. اما این دیدار مرا امیدوار کرد که اتحاد مجدد خانواده که بین یک ملت مسلمان شیعه، آذربایجان، و یک ملت عمیقاً یهودی، اسرائیل، رخ داده است، میتواند به عنوان الگویی واقعی از صلح و همکاری برای آینده خاورمیانه عمل کند. و چه کسی میداند؟ اگر یهودیان و مسلمانان میتوانند در صلح زندگی کنند، چرا تمام جهان نتوانند؟ این خاخام آمریکایی نوشت.






