شکاف نهادی در روابط آذربایجان و روسیه چه پیامی دارد؟

  • 2025-12-20 10:30

تنش‌های ساختاری بین آذربایجان و روسیه در حالی عمیق‌تر می‌شود که شعارهای مربوط به مشارکت از عمل سیاسی فاصله گرفته است. فشار از طریق مدیریت مهاجران، ابزارهای مهاجرت و اجرای گزینشی قانون، نشان‌دهنده کاهش نفوذ روسیه است. این پویایی‌ها نشان‌دهنده یک تغییر نهادی گسترده‌تر است که در آن استقلال استراتژیک آذربایجان تثبیت شده و به طور فزاینده‌ای در برابر فشار خارجی مقاوم شده است.

اندیشکده زاویه: در سال‌های اخیر، تنش ساختاری در روابط آذربایجان و روسیه رو به افزایش بوده است، تنشی که به طور فزاینده‌ای نمی‌توان آن را به عنوان حوادثی منفرد یا سوءتفاهم‌های موقت نادیده گرفت. به طور رسمی، لفاظی‌های دوجانبه همچنان بر مفاهیم «مشارکت استراتژیک» و احترام متقابل به منافع متکی است. با این حال، در عمل، شکاف فزاینده‌ای بین این اعلامیه‌ها و سیاست واقعی مسکو در قبال آذربایجان و حوزه‌های اجتماعی و سیاسی مرتبط با آن مشهود است.

یکی از ویژگی‌های بارز مرحله فعلی این است که فشار دیگر عمدتاً از طریق دیپلماسی کلاسیک اعمال نمی‌شود، بلکه از طریق مکانیسم‌های غیرمستقیم و نامتقارن اعمال می‌شود. این امر، بیش از همه، به سیاست روسیه در قبال مهاجران آذربایجانی، تشدید رژیم مهاجرت، اجرای گزینشی قانون و ایجاد فضایی از عدم اطمینان نهادی برای افراد و سازمان‌های مرتبط با آذربایجان مربوط می‌شود.

پرونده شاهین شیخلینسکی، رئیس دیاسپورای آذربایجانی در یکاترینبورگ، به برجسته‌ترین، هرچند نه تنها، جلوه این روند تبدیل شده است. اهمیت آن کمتر در بُعد قانونی آن و بیشتر در پیامدهای نمادین و سیستمی آن نهفته است. دستگیری یک رهبر دیاسپورا، فشار بر ساختارهای منطقه‌ای و تلاش برای جایگزینی رهبری با چهره‌های قابل مدیریت اداری، در یک الگوی گسترده‌تر قرار می‌گیرد: تلاش برای قرار دادن شبکه‌های خودمختار دیاسپورا تحت کنترل مستقیم. چنین منطقی مشخصه سیستم‌هایی است که انجمن‌های مدنی را نه به عنوان عناصر جامعه مدنی، بلکه به عنوان منابع بالقوه بی‌وفایی می‌بینند.

در عین حال، فشارهای مربوط به مهاجرت تشدید شده است. آذربایجانی‌ها، مانند سایر مهاجران از فضای پس از فروپاشی شوروی، به طور فزاینده‌ای خود را در محیطی پرخطر می‌بینند – از محدودیت‌های اداری گرفته تا مشارکت عملی در عملیات نظامی. تعداد فزاینده تلفات آذربایجانی‌ها در تشکیلات مسلح روسیه نه تنها بُعد سیاسی، بلکه بُعد بشردوستانه نیز به این تحولات می‌افزاید. این امر به این تصور مداوم در باکو دامن می‌زند که امنیت و حقوق شهروندانش در خارج از کشور به طور فزاینده‌ای به عنوان ابزار چانه‌زنی تلقی می‌شود.

باید به عدم تقارن اجرای قانون توجه ویژه‌ای شود. در کنار اقدامات سریع و سختگیرانه‌ای که نمایندگان مهاجران را هدف قرار می‌دهد، تعدادی از مسائل اساسی برای منافع آذربایجانی‌ها همچنان حل نشده باقی مانده است. چنین گزینشی، اعتماد به بی‌طرفی نهادی سیستم روسیه را تضعیف می‌کند و روابط دوجانبه را به عرصه چانه‌زنی سیاسی سوق می‌دهد، جایی که قانون و عدالت دیگر به عنوان اصول مستقل عمل نمی‌کنند.

محرک‌های رویکرد مسکو سیستماتیک هستند. در طول دهه گذشته، آذربایجان جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر مستقل منطقه‌ای به طور قابل توجهی تقویت کرده است. این کشور وابستگی به مراکز نفوذ خارجی را کاهش داده، یک سیاست خارجی چندوجهی منسجم را دنبال کرده، نقش خود را در جهان ترک گسترش داده و اتحاد استراتژیک با ترکیه را رسمیت بخشیده است. حمایت از تمامیت ارضی اوکراین، رویکرد عملگرایانه نسبت به غرب و رد نقش یک شریک کوچک در سلسله مراتب پس از شوروی، نارضایتی مسکو را بیشتر کرده است.

برای تفکر استراتژیک روسیه، حساس‌ترین مسئله، خودِ آذربایجان نیست، بلکه سابقه‌ای است که این کشور از خود به نمایش می‌گذارد. مسیر مستقل باکو نشان می‌دهد که یک کشور پساشوروی می‌تواند بدون ورود به ساختارهای بلوکیِ سفت و سخت یا پذیرش مدل‌های تحمیلیِ وفاداری، سیاستی مستقل را دنبال کند. این مثال، نگرانی‌ها در مورد «اثر دومینو»ی بالقوه، به‌ویژه در آسیای مرکزی را تشدید می‌کند.

از این رو، تلاش برای جبران فرسایش نفوذ استراتژیک از طریق فشار تاکتیکی صورت می‌گیرد: از طریق مدیریت مهاجران، اهرم مهاجرت، ابزارهای قهری و عدم قطعیت مهندسی‌شده. با این حال، این رویکرد افق اثربخشی محدودی دارد. نفوذ پایداری ایجاد نمی‌کند، بلکه باعث افزایش بیگانگی، از بین رفتن اعتماد و افزایش هزینه‌های معاملاتی روابط دوجانبه می‌شود.

در درازمدت، چنین استراتژی قادر به تغییر مسیر اساسی سیاست آذربایجان نیست. آذربایجان در حال حاضر به عنوان یک سوژه با منافع، منابع و دیدگاه استراتژیک خود در فرآیندهای منطقه‌ای و جهانی جای گرفته است. فشار خارجی این مسیر را تغییر نمی‌دهد؛ برعکس، تثبیت نهادی آن را تقویت می‌کند.

این پارادوکس اصلی مرحله فعلی است: تلاش‌ها برای تأثیرگذاری بر آذربایجان از طریق ابزارهای غیررسمی و نامتقارن، تنها بر برگشت‌ناپذیری انتخاب استراتژیک آن تأکید می‌کند. این موضوع، نه یک مبارزه‌طلبی نمایشی یا فرمول‌های تبلیغاتی، بلکه یک واقعیت ساختاری است. آذربایجان از نقطه‌ای عبور کرده است که سیاست خارجی و داخلی آن می‌تواند توسط فشار خارجی شکل گیرد. مسیر آن اکنون توسط منطق توسعه خودش تعیین می‌شود – واقعیتی که نادیده گرفتن آن حتی برای کسانی که همچنان در چارچوب الگوهای دوران گذشته عمل می‌کنند، به طور فزاینده‌ای دشوار است.

منبع: انجمن کاسپین – آلپ

مطالب بیشتر:

کریدور صدرک؛ جایگزین اعتمادساز به جای مسیر ترامپ

بیانیه واشینگتن در اوت ۲۰۲۵ آغازگر پروژه‌ای موسوم به «کریدور زنگزور» یا «مسیر ترامپ» میان ارمنستان، آذربایجان و آمریکا بود؛ طرحی که می‌تواند نقشه ترانزیتی و ژئوپلیتیکی منطقه را دگرگون…

نگاهی به تأثیر سریال‌های ترکیه بر جامعه و هویت نسل جدید

سینمای ترکیه که در آغاز قرن بیستم با هدفی فرهنگی و ملی‌گرایانه شکل گرفت، امروز با صنعتی بیش از یک .میلیارد‌ دلاری در قالب سریال‌های تلویزیونی ادامه یافته است. با…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب پیشنهادی

کریدور صدرک؛ جایگزین اعتمادساز به جای مسیر ترامپ

کریدور صدرک؛ جایگزین اعتمادساز به جای مسیر ترامپ

شکاف نهادی در روابط آذربایجان و روسیه چه پیامی دارد؟

شکاف نهادی در روابط آذربایجان و روسیه چه پیامی دارد؟

نگاهی به تأثیر سریال‌های ترکیه بر جامعه و هویت نسل جدید

نگاهی به تأثیر سریال‌های ترکیه بر جامعه و هویت نسل جدید

بازدید معاون پارلمانی دانشگاه آزاد از اندیشکده زاویه

بازدید معاون پارلمانی دانشگاه آزاد از اندیشکده زاویه

تناقضات پنهان در روابط هند و روسیه برخلاف ظاهر آرام و دوستانه

تناقضات پنهان در روابط هند و روسیه برخلاف ظاهر آرام و دوستانه

تأملی در تأثیر پایان جنگ اوکراین بر اقتصاد و صنایع دفاعی آنکارا

تأملی در تأثیر پایان جنگ اوکراین بر اقتصاد و صنایع دفاعی آنکارا