ارزیابی روابط قدرت روسیه و ترکیه در سایه جنگ اوکراین و «راه صلح ترامپ»
دیدار اخیر ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان در عشقآباد، نمادی از تداوم دیپلماسی عملگرایانه میان مسکو و آنکاراست که در بستر جنگ اوکراین، صلح قفقاز و رقابت قدرتهای بزرگ معنا مییابد. این یادداشت، بر اساس اسناد رسمی کرملین و تحلیل واقعگرایی تهاجمی میرشایمر، تحولات روابط روسیه و ترکیه را از منظر قدرت و منافع بررسی میکند.
حامد ناصری، کارشناس مسائل روسیه
اندیشکده زاویه: دیدار رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در حاشیه مجمع بینالمللی صلح و اعتماد در عشقآباد، پایتخت ترکمنستان، نمادی از ادامه دیپلماسی پیچیده میان دو کشور است. این دیدار که در چارچوب گرامیداشت سال ۲۰۲۵ به عنوان سال بینالمللی صلح و اعتماد توسط سازمان ملل و سیامین سالگرد بیطرفی ترکمنستان برگزار شد، با حضور مقاماتی همچون هاکان فیدان، وزیر امور خارجه ترکیه و دیگر مشاوران جناب اردوغان همراه بود.
این رویداد نه تنها بر روابط دوجانبه تأکید دارد، بلکه در بستر تحولات جهانی مانند جنگ اوکراین و فرآیندهای صلح در قفقاز، اهمیت راهبردی پیدا میکند. در این یادداشت تحلیلی، ابتدا به بررسی نگاه سیاسی پوتین به ترکیه و اردوغان بر اساس اسناد معتبر میپردازیم، سپس اثرات جنگ اوکراین بر روابط دو کشور را از منظر واقعگرایی تهاجمی جان میرشایمر تحلیل میکنیم و در نهایت تأثیر صلح آذربایجان و ارمنستان همراه با آنچه “راه صلح ترامپ” نامیده میشود، بر این روابط را واکاوی خواهیم کرد.
نگاه سیاسی پوتین به ترکیه و اردوغان: مثبت و راهبردی با رگههای احتیاط
ولادیمیر پوتین در اظهارنظرهای رسمی خود، اغلب ترکیه و اردوغان را به عنوان شریکی راهبردی توصیف کرده است که روابط دو کشور بر پایه منافع مشترک اقتصادی و ژئوپلیتیکی استوار است. بر اساس بیانیههای کرملین، پوتین در دیدارهای متعدد، بر ضرورت همکاری برای مقابله با تهدیدات تروریستی در سوریه تأکید کرده و ترکیه را به عنوان کشوری که میتواند در ثبات منطقهای نقش ایفا کند، ستوده است.
او در این گفتگوها، نیاز به توقف اقدامات تهاجمی علیه دولت سوریه را برجسته کرده و ترکیه را به عنوان متحد بالقوه در این زمینه خطاب قرار داده است. همچنین، در دیدار عشقآباد، پوتین و اردوغان بر نبود مشکلات عمده در روابط دوجانبه تأکید کردند و بحثهایی در مورد مصادره داراییهای روسی توسط اروپا داشتند، که نشاندهنده اعتماد متقابل در برابر فشارهای غربی است.
اسناد رسمی کرملین، مانند بیانیههای پس از دیدارها، نگاه پوتین را مثبت و راهبردی نشان میدهند. برای مثال، پوتین ترکیه را به عنوان کشوری “دوست” توصیف کرده که روابط تجاریاش با روسیه، علیرغم تحریمها، رو به رشد است. او در مصاحبههای متعدد، از نقش ترکیه در میانجیگری بین روسیه و اوکراین استقبال کرده و پیشنهاد اردوغان برای آتشبس محدود را “قابل بررسی” دانسته است.
این نگاه، ریشه در منافع مشترک دارد؛ ترکیه گاز روسیه را وارد میکند، پروژههای انرژی مانند ترکاستریم را پیش میبرد، و در عین حال، از تحریمهای غربی علیه روسیه پیروی نکرده است. با این حال، نشانههایی از بدبینی نیز وجود دارد؛ پوتین در برخی اظهارات، به عضویت ترکیه در ناتو اشاره کرده و آن را چالشی بالقوه برای امنیت روسیه دانسته، به ویژه در زمینه حمایت ترکیه از اوکراین با پهپادهای بیرقدار.
اما کلیت نگاه، راهبردی و مثبت است، زیرا پوتین ترکیه را به عنوان ابزاری برای دور زدن انزوا میبیند و روابط را بر پایه «برد ـ برد» توصیف کرده است. این رویکرد، نشاندهنده عملگرایی پوتین است که اولویت را به منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی میدهد تا ایدئولوژی.
اثرات جنگ اوکراین بر روابط روسیه و ترکیه از منظر واقعگرایی تهاجمی میرشایمر
جان میرشایمر، نظریهپرداز واقعگرایی تهاجمی، معتقد است که در سیستم آنارشیک بینالمللی، کشورها برای بقا به دنبال حداکثر قدرت و هژمونی منطقهای هستند، زیرا عدم اطمینان از نیات دیگران، رفتار تهاجمی را تحمیل میکند. از این منظر، جنگ اوکراین روسیه را به عنوان قدرتی تهاجمی نشان میدهد که برای جلوگیری از گسترش ناتو و حفظ سلطه در اوراسیا، اقدام نظامی کرده است. ترکیه، به عنوان عضوی از ناتو، در این چارچوب، باید رفتار تعادلی اتخاذ کند تا امنیت خود را حفظ کند.
جنگ اوکراین روابط روسیه و ترکیه را پیچیده کرده است. ترکیه حمله روسیه را محکوم کرد و از تمامیت ارضی اوکراین حمایت نمود، اما تحریمها را اعمال نکرد و روابط اقتصادی را تقویت کرد. از دیدگاه میرشایمر، این رفتار ترکیه ناشی از تلاش برای حداکثر قدرت است؛ ترکیه با فروش سلاح به اوکراین، نفوذ خود در ناتو را افزایش میدهد، اما با حفظ تجارت با روسیه (مانند گاز و گردشگری)، وابستگی اقتصادی را مدیریت میکند. روسیه نیز، برای دور زدن تحریمها، به ترکیه نیاز دارد و روابط را “شراکت نابرابر” میبیند، جایی که ترکیه از جنگ سود میبرد.
این جنگ رقابت را افزایش داده است؛ ترکیه با بستن تنگهها به کشتیهای روسی، طبق کنوانسیون مونترو، قدرت خود را نشان داد، اما همزمان، میانجیگری کرد تا از اعمال اقتدار روسیه در دریای سیاه جلوگیری کند. میرشایمر این را به عنوان “انداختن مسئولیت به گردن دیگران” توصیف میکند، جایی که ترکیه بار جنگ را به دیگران (ناتو) میسپارد در حالی که منافع خود را حفظ میکند.در نهایت، جنگ روابط را مستحکم کرده، زیرا هر دو کشور در سیستم بی قدرت غالب، به یکدیگر نیاز دارند: روسیه برای دسترسی به بازارها، و ترکیه برای انرژی و تعادل در برابر غرب. اما این همکاری شکننده است، زیرا هر دو به دنبال اعمال قدرت منطقهای هستند.
تأثیر صلح آذربایجان و ارمنستان و “راه صلح ترامپ” بر روابط روسیه و ترکیه
صلح بین آذربایجان و ارمنستان در سال ۲۰۲۵، با میانجیگری ایالات متحده تحت رهبری ترامپ، نقطه عطفی در قفقاز است. توافق امضا شده در ۸ آگوست ۲۰۲۵ در واشنگتن، شامل ۱۷ بند است که مرزها را تثبیت میکند و کریدور زنگزور را به عنوان “راه بین المللی ترامپ؛ صلح و رفاه” معرفی میکند، که مسیر تجاری سودآوری بین دو کشور ایجاد میکند. این “راه صلح” که ترامپ آن را یکی از دستاوردهای خود میداند، نفوذ آمریکا را در منطقه افزایش میدهد و آذربایجان را به ترکیه نزدیکتر میکند.
این صلح بر روابط روسیه و ترکیه تأثیر دوگانه دارد. ترکیه، به عنوان متحد نزدیک آذربایجان، از این توافق سود میبرد، زیرا کریدور جدید تجارت را تسهیل میکند و نفوذ ترکیه در قفقاز را تقویت مینماید. اما روسیه، که سنتی متحد ارمنستان است، ممکن است این را به عنوان کاهش نفوذ خود ببیند، زیرا توافق آمریکایی است و روسیه را حاشیهای میکند. با این حال، صلح میتواند تنشها را کاهش دهد و فرصتهای اقتصادی مشترک ایجاد کند، مانند پروژههای انرژی که روسیه و ترکیه را درگیر میکند.
از منظر ژئوپلیتیکی، “راه صلح ترامپ” رقابت روسیه و ترکیه را تعدیل میکند، زیرا هر دو کشور میتوانند از ثبات منطقهای سود ببرند. ترکیه ممکن است نقش میانجی بیشتری ایفا کند، که پوتین از آن استقبال کرده، اما اگر این صلح به نفع غرب تمام شود، بدبینی روسیه افزایش یابد. در کل، این فرآیند روابط را به سمت همکاری بیشتر سوق میدهد، اما با احتیاط، زیرا قفقاز همچنان عرصه رقابت است.
در نتیجه، دیدار عشقآباد نشاندهنده روابط پویای روسیه و ترکیه است که تحت تأثیر جنگ اوکراین و تحولات قفقاز، راهبردی باقی میماند. این روابط، در چارچوب واقعگرایی، بر پایه قدرت و منافع شکل میگیرد و آینده آن به تعادل ژئوپلیتیکی بستگی دارد.





