تحرک نظامی ترکیه در شمال سوریه؛ از بازدارندگی تا بازطراحی موازنه قدرت
همزمانی تحرکات نظامی ارتش ترکیه در شمال سوریه با پیشروی نیروهای سوری و گمانهزنیها درباره عملیات مشترک دمشق و آنکارا نشان میدهد پرونده شمال سوریه وارد مرحله جدیدی از بازتعریف میدانی و امنیتی شده است؛ مرحلهای که میتواند موازنه قدرت در این منطقه را به طور بنیادین دگرگون کند.
علی خوانساری، پژوهشگر مسائل بینالملل
اندیشکده زاویه: ورود گسترده تجهیزات و ادوات سنگین ارتش ترکیه به شمال سوریه را نمیتوان در چارچوب یک جابجایی معمول نظامی تحلیل کرد. این تحرکات در زمانی رخ داده که همزمان نیروهای ارتش سوریه نیز به سمت مناطق شمالی در حال حرکتاند و رسانههای ترکیهای از احتمال آغاز عملیات مشترک دمشق و آنکارا علیه نیروهای دموکراتیک سوریه خبر میدهند.
همزمانی این رخدادها بیش از هر چیز نشاندهنده ورود پرونده شمال سوریه به مرحلهای جدید از بازآرایی میدانی و امنیتی است که در آن دیگر صرفاً منطق مدیریت بحران حاکم نیست، بلکه نشانههایی از تلاش برای تعیین تکلیف نهایی برخی گرههای راهبردی دیده میشود.
منطق امنیتی ترکیه بازدارندگی تهاجمی
در سطح نخست، ترکیه با این تحرکات در حال تثبیت دوباره منطق امنیتی خود در قبال شمال سوریه است. آنکارا طی سالهای گذشته بارها اعلام کرده که هیچگونه موجودیت کردی مسلح و همسو با پ.ک.ک را در مرزهای جنوبی خود تحمل نخواهد کرد. تقویت حضور نظامی در عفرین، رأسالعین و شمال حلب را باید در امتداد همین راهبرد بازدارندگی تهاجمی فهم کرد؛ راهبردی که هدف آن نه فقط واکنش به تهدیدات بالفعل، بلکه جلوگیری از شکلگیری تهدیدات بالقوه در آینده است.
اما در سطح عمیقتر، این تحرکات صرفاً امنیتمحور نیستند. ترکیه طی یک دهه گذشته، در صدد تبدیل حضور نظامی خود در شمال سوریه به یک دارایی ژئوپلیتیکی پایدار بوده است. کمربند نفوذ ترکیه از جرابلس تا تلابیض و رأسالعین، دیگر صرفاً منطقهای برای دفع تهدید نیست، بلکه به اهرم فشار آنکارا در تمامی فرآیندهای سیاسی آینده سوریه بدل شده است. ورود تجهیزات سنگین جدید را باید گامی در جهت تثبیت همین واقعیت ژئوپلیتیکی دانست؛ واقعیتی که ترکیه از آن بهعنوان ابزار چانهزنی با دمشق، مسکو، واشنگتن و حتی بازیگران عربی استفاده میکند.
بنبست راهبردی نیروهای دموکراتیک سوریه
در این میان، نیروهای دموکراتیک سوریه وارد شکنندهترین مقطع راهبردی خود شدهاند. این نیروها زمانی با تکیه بر حمایت مستقیم ایالات متحده توانسته بودند به بازیگر مسلط شرق و شمالشرق سوریه تبدیل شوند، اکنون با فشار همزمان از سه جهت روبه رو هستند: ترکیه از شمال، دمشق از جنوب و کاهش تعهد عملی آمریکا از سطح بینالمللی. این همپوشانی فشارها، عملاً حاشیه مانور راهبردی کردها را به حداقل رسانده و آنها را در وضعیت تعلیق امنیتی قرار داده است.
در چنین شرایطی، گزینههای پیش روی نیروهای دموکراتیک سوریه همگی پرهزینهاند. سازش با دمشق به معنای واگذاری بخش مهمی از خودمختاری سیاسی و نظامی است؛ مقاومت مستقیم در برابر ترکیه میتواند به از دست رفتن مناطق کلیدی بینجامد؛ و تداوم وضعیت موجود با اتکای محدود به آمریکا نیز بیش از آنکه یک راهحل پایدار باشد، به تعویق انداختن بحران است. به بیان دیگر، کردهای سوریه اکنون نه در موقعیت انتخاب یک گزینه مطلوب، بلکه در وضعیتی قرار گرفتهاند که صرفاً میان گزینههای بد و بدتر در حال انتخاباند.
بازی قدرتهای فرامنطقهای، از تنظیمگری روسیه تا تردید آمریکا
در سطح بالاتر، روسیه نقش تنظیمکننده خاموش این معادله را بر عهده دارد. مسکو ضمن حفظ رابطه راهبردی با دمشق، طی سالهای گذشته کانالهای ارتباطی خود با آنکارا را نیز فعال نگه داشته و عملاً به بازیگر میاندار در شمال سوریه تبدیل شده است. هرگونه عملیات بزرگ یا تغییر اساسی در نقشه کنترل شمال سوریه، بدون چراغ سبز یا حداقل سکوت روسیه امکان وقوع نخواهد داشت. از منظر مسکو، هر تحولاتی که به کاهش نفوذ آمریکا در شرق فرات منجر شود، در راستای منافع بلندمدت روسیه ارزیابی میشود.
در سوی مقابل، ایالات متحده در موقعیتی دوگانه قرار گرفته است. واشنگتن همچنان نیروهای دموکراتیک سوریه را شریک میدانی خود در مبارزه با بقایای داعش میداند، اما واقعیت این است که سوریه دیگر جایگاه پیشین را در اولویتهای راهبردی آمریکا ندارد. آمریکا نه تمایلی به تقابل مستقیم با ترکیه بهعنوان یک متحد ناتو دارد و نه آماده پرداخت هزینههای امنیتی سنگین برای حفظ موقعیت کردهاست. همین کاهش سطح تعهد، یکی از عوامل اصلی تضعیف موقعیت نیروهای دموکراتیک سوریه در معادله جدید شمال سوریه به شمار میرود. همچنین ایالات متحده باتوجه به وقایع یک سال اخیر تمایل به تقویت رابطه خود با حکومت فعلی سوریه دارد.
جمع بندی
برآیند این متغیرها نشان میدهد که شمال سوریه در آستانه یک بازتعریف جدی موازنه قدرت قرار گرفته است. تحرکات اخیر ترکیه را باید نه صرفاً مقدمه یک عملیات نظامی فوری، بلکه بخشی از یک فرایند تدریجی اعمال فشار چندلایه دانست؛ فشاری که هدف نهایی آن واداشتن نیروهای دموکراتیک سوریه به پذیرش یک نظم جدید امنیتی است؛ نظمی که در آن، نه از خودمختاری گسترده خبری باشد و نه از نقشآفرینی مستقل کردها در معادلات منطقهای.
در این میان، عقبنشینی نسبی آمریکا از میدان سوریه عملاً فضای تنفسی بیشتری برای بازیگران منطقهای ایجاد کرده و همزمان تضعیف تدریجی نیروهای دموکراتیک سوریه، بازگشت آرام اما هدفمند دمشق، تثبیت نفوذ ترکیه و نقشآفرینی تنظیمگرانه روسیه بهصورت همزمان در حال رخدادن است. مجموعه این روندها حاکی از آن است که شمال سوریه در ماههای پیش رو احتمالاً شاهد تحولات شتابانتری خواهد بود؛ تحولاتی که میتواند نقشه امنیتی این جغرافیا را برای سالها دگرگون کند.





