نقشه راه ایران برای تبدیل شدن به تنظیمگر امنیت و انرژی در قفقاز جنوبی
جمهوری اسلامی ایران با وجود تمایل ذاتی، در سه دهه گذشته از تنظیمگری امنیت و انرژی قفقاز جنوبی کنار مانده است. عواملی مانند اختلافات قرهباغ، توافق صلح واشنگتن و نقشآفرینی فزاینده ترکیه، آمریکا، چین و هند، چشمانداز منطقه را دگرگون کردهاند. بحران خزر و تحولات انرژی روسیه نیز مزید بر علت شده است. در این تحلیل، قابلیتهای جمهوری اسلامی ایران برای احیای جایگاه استراتژیک خود در سایه این تحولات بررسی شده است.
دکتر امین پرتو، کارشناس مسائل قفقاز جنوبی
اندیشکده زاویه: قفقاز جنوبی برای چیزی حدود 2300 سال بخشی از خاک ایران بوده و هنوز هم عناصر پررنگی از تاریخ و هویت ایران در سرزمینهای آن سامان باقی مانده است. در دوره پس از استقلال کشورهای قفقاز جنوبی از اتحاد شوروی، ایران تمایل بسیاری داشته تا تنظیمگر امنیت و انرژی در قفقاز جنوبی باشد.
مخاصمه طولانی و 30 ساله قرهباغ میان ارمنستان و آذربایجان، کشف منابع عظیم نفت و گاز در دریای خزر، نیاز ترانزیتی کشورهای این منطقه برای برون رفت از محدودیت جغرافیایی و بالاخره تمایل آنها به حفظ استقلال از مسکو، عواملی بود که میتوانست ایران را به تنظیمگر امنیت و انرژی در این منطقه تبدیل کند.
اما در طول بیشتر از سه دهه گذشته چنین اتفاقی رخ نداده است. در حالی که بازیگرانی مانند اسرائیل و ترکیه در این منطقه به شدت فعال بودهاند، ایالات متحده، چین، هند و پاکستان هم به عنوان بازیگرانی جدید در قفقاز جنوبی فعال شدهاند. آمریکا با ایجاد توافق صلح میان ارمنستان و آذربایجان موسوم به توافق واشنگتن در سال 2025 خود را به عنوان بازیگر امنیتساز مطرح کرد.
هند و فرانسه برای ارمنستان و پاکستان و چین برای جمهوری آذربایجان به عنوان تامین کنندگان تسلیحات به جرگه بازیگران جدید فعال پیوستهاند. همزمان با گشایش احتمالی کریدور زنگزور، نفت و گاز جمهوری آذربایجان به صورت مستقیم و بدون عبور از مسیر گرجستان و تفلیس به ترکیه و بازارهای جهانی خواهد رفت. سودای بلندتر ترکیه و آذربایجان انتقال نفت و گاز آسیای مرکزی (ترکیه، قزاقستان و ازبکستان) از این مسیر است. ایران در میانه این تحولات از انرژی و امنیت این منطقه عملاً بیرون رانده شده است. آیا ایران بختی برای احیای جایگاه امنیتی و انرژی خود در این منطقه دارد؟
انتقال انرژی قفقاز جنوبی و از قفقاز جنوبی به خارج
سابقه کنار گذاشتن ایران از مناسبات انرژی قفقاز جنوبی مربوط به دهه 1990 است. زمانی که قرار بود نفت و گاز کشف شده در دریای خزر که متعلق به جمهوری آذربایجان بود صادر شود بهترین گزینه ایران بود. ایران به آبهای آزاد دسترسی داشت و آذربایجان میتوانست با سوآپ نفتی با ایران، نفت خود را با هزینه کمتری صادر کند. اما به دلیل فشارهای آمریکا و همین طور ترس جمهوری آذربایجان از وابستگی به ایران و همین طور تشویقهای ترکیه، خط لوله باکو – تفلیس – جیهان ساخته شد. سودای بزرگتر، انتقال نفت و گاز کشورهای آسیای مرکزی (قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان) از طریق این خط لوله بود. قرار بود خط لولهای از بستر دریای خزر به جمهوری آذربایجان و از آنجا به ترکیه برسد.
برای بیشتر از سه دهه گذشته چنین خط لولهای ساخته نشد. اولاً خود کشورهای منطقه با هم اختلاف داشتند. جمهوری آذربایجان با ترکمنستان برای سالها رابطه سیاسی نداشت زیرا بر سر منابع بستر دریای خزر با هم اختلاف داشتند. روسیه هم به شدت با ساخت این خط لوله مخالف بود. نتیجه آن بود که کشورهای آسیای مرکزی مسیرهایی متفاوت برای صادرات انرژی انتخاب کنند. تنها مسیر موجود، روسیه بود.
اما چند تحول عمده اکنون رخ داده است. بنادر نفتی روسیه در دریای سیاه زیر فشار حملات هوایی و دریایی اوکراین با پهپادها و شهپادهایش اکنون به دشواری امکان فعالیت دارند. اوکراین نه فقط نفتکشهای روسیه که بندر نفتی نووسیبریسک را هم هدف قرار داده و از کار انداخته است. به علاوه بارها و بارها، ایستگاههای پمپاژ خطوط لوله نفتی قزاقستان داخل خاک روسیه هم توسط پهپادها و موشکهای اوکراینی هدف قرار گرفته است. آیا کشورهای آسیای مرکزی نباید به جای جمهوری آذربایجان نگاهی به سمت جنوب یعنی ایران برای صادرات نفت و گاز خود داشته باشند؟
البته این کشورها به جای ایران به دو سو نگاه دارند. یکی چین که به شدت مشتاق حضور در آسیای مرکزی است و خط لوله شرقی را تشویق میکند و دیگری خط لوله تاپی که ترکمنستان را به افغانستان و سپس پاکستان وصل میکند. اما خط لوله تاپی هم با اوضاع امنیتی فعلی در افغانستان و درگیریهایش با پاکستان فرجام نامشخصی دارد. گزینه جمهوری آذربایجان و ترکیه، خط لوله از بستر دریای خزر است تا جهان ترک در دو سوی دریای خزر به هم وصل شوند. با این اتصال، ایران از مسیر مبادلات انرژی منطقه قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی حذف میشود. حتی ارمنستان هم مشتاق است در ازای دادن حق عبور از خط لوله از خاک خود، حق تراتزیت قابل توجهی از انرژی دریافت کند.
تحول دیگری که به شدت در حال تحت تاثیر قرار دادن قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی است کاهش شدید سطح آب دریای خزر است. چنین بحرانی دیگر ساخته و پرداخته و یا توهمات زهنی نیست، بلکه دادههای اقلیمی به روشنی نشان میدهد بنادر کشورهایی مانند قزاقستان، روسیه، ترکمنستان و آذربایجان بر اثر کاهش سطح آب دریای خزر به شدت در معرض خطر قرار دارند. در حالی که روسیه با کاهش سطح ورودی آب ولگا نقش مهمی در این روند کاهش سطح آب خزر دارد کمترین نگرانی را هم در این خصوص دارد زیرا موقعیتش به اندازه آسیب پذیری موقعیت دیگر کشورهای ساحلی نیست.
کاهش سطح آب خزر و خشک شدن نیمه شمالی آن از نظر استحصال و انتقال گاز و نفت مطلوب است اما برای کشورهای ساحلی فاجعه اقتصادی و انسانی و زیست محیطی در پی خواهد داشت. در این مورد هم بعید است ایران بتواند انتفاع خاصی از کشورهای ساحلی منطقه در خصوص مسأله انرژی ببرد.
اگر همه این متغیرها را هم کنار بگذاریم باید به عامل مهم تحریمهای شدید آمریکا اشاره کنیم. این تحریمها که بسیار گسترده هستند مانع از همکاری سهل انرژی ایران با کشورهای دیگر همسایه خود مثل پاکستان و عراق شده است. همین طور تمدید صادرات گاز ایران به ترکیه هم در موعد ده ساله آن هم محل تردید قرار دارد. از این گذشته ترکیه و جمهوری آذربایجان برنامههای انرژی خاص خود را دارند و بر آن پافشاری میکنند. حتی ممکن است روسیه هم به چنین برنامهای بپیوندد. اگر جنگ اوکراین همچنان ادامه پیدا کند روسیه عملاً باید باب صادرات نفت و گاز از طریق دریای خزر را بسته شده ببیند. در نتیجه ممکن است به مسیر ترکیه روی آورد. جایی که اوکراین نخواهد توانست صادرات انرژی روسیه را متوقف کند.
امنیت در قفقاز جنوبی
با توافق صلح ارمنستان و جمهوری آذربایجان در واشنگتن و با وساطت ترامپ، سطح تنش میان دو کشور به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. با این حال مسابقه تسلیحاتی میان دو کشور ادامه دارد. باکو بهطور شتابنده و پرسرعتی به خرید تسلیحات ادامه داده و در کنار فروشندگان سنتیاش اسرائیل و ترکیه، به چین هم روی آورده است. ارمنستان هم به خریدهای تسلیحاتیاش از فرانسه و هند و دریافت کمک تسلیحاتی از یونان و قبرس ادامه داده است. با این حال روشن است که ارمنستان صرفاً موضع تدافعی دارد و به دنبال تصرف مجدد قرهباغ نیست. اما در ترسی عمیق نسبت به قدرت باکو و نیز ماجراجویی علیاف قرار دارد.
به علاوه ممکن است با خروج ترامپ از کاخ سفید همه چیز هم به هوا برود. علیاف هنوز از سخنانش در مورد «آذربایجان غربی» که منظورش خاک ارمنستان است دست برنداشته است. در چنان وضعی البته ایران میتواند به کمک ارمنستان بیاید. اما مسأله اینجا است که چنین ایفای نقشی توسط ایران با موانعی گسترده روبرو است. روسیه به شدت مخالف هرگونه ایفای نقش امنیتی ایران در ماورای ارس است.
به علاوه قدرت نظامی ترکیه و جمهوری آذربایجان دائماً در حال رشد است. همین طور باید به مشغولیت نظامی و امنیتی ایران با اسرائیل و آمریکا و مسائل خاورمیانه عربی اشاره کرد. البته ایران مسیری مطمئن برای هند و فرانسه و یونان جهت دسترسی به ارمنستان است. در صورتی که جنگ اوکراین خاتمه یابد عجیب نیست که روسیه مجدداً کوشش کند دخالتهایش را قفقاز جنوبی بیشتر کند و این وضعیت امنیتی منطقه را پیچیدهتر خواهد کرد. به صورت خلاصه، در زمینه امنیتی هم ایران با موانع امنیتی برای ایفای نقش در قفقاز جنوبی مواجه است.
نتیجه: نقشه راه ایران برای تبدیل شدن به تنظیمگر امنیت و انرژی در قفقاز جنوبی: ممکن یا ممتنع؟
اینکه ایران بخواهد به تنظیمگر امنیت و انرژی در قفقاز جنوبی تبدیل شود هم نیازمند سطحی از توانایی و نبود موانع از سوی خود ایران است و هم اینکه کشورهای منطقه خود این نقش را برای ایران قبول کنند. ایران خود با موانع اقتصادی، انرژی و امنیتی بسیاری برای ایفای چنین نقشی رو به رو است. کمبودهای ایران در زمینه انرژی، امکان مانور ایران را کم کرده و از طرف دیگر تحریمهای آمریکا و فشارهای سیاسیاش، از جذابیت ایفای نقش ایران برای کشورهای منطقه میکاهد. در زمینه امنیتی هم این مسائل صادق هستند. جمهوری آذربایجان ابداً موافق ایفای نقش ایران در قفقاز جنوبی نیست درست همان طور که روسیه، ترکیه و آمریکا هم چنین نظری دارند. ارمنستان هم به سبب همین وضع به رابطه پنهانی با ایران بیشتر توجه دارد. بهطور کلی با تداوم این فشارها و محدودیتها، به دشواری میتوان نقشه راهی برای برای تبدیل شدن ایران به تنظیمگر امنیت و انرژی در قفقاز جنوبی ارائه کرد.






