آذربایجان و پیوند مجدد قفقاز – غرب آسیا
آذربایجان در حال تبدیل شدن به بازیگری کلیدی در معماری امنیتی نوین غرب آسیا است. با برقراری پل استراتژیک بین قفقاز و جهان عرب، این کشور نه تنها توازن قوا در منطقه را متحول کرده، بلکه به شریکی ضروری برای واشنگتن در اجرای طرحهای ثباتبخش از غزه تا سوریه تبدیل شده است؛ نقشآفرینی که لغو فوری بند ۹۰۷ (بخش ۹۰۷ اکثر اشکال کمکهای دولت ایالات متحده به آذربایجان را ممنوع میکند) را به اولویتی استراتژیک برای آمریکا بدل میکند.
اندیشکده زاویه: نقش رو به گسترش آذربایجان در جبهه جنوبی خود، ادغام استراتژیک فزاینده بین غرب آسیا و قفقاز را برجسته میکند، دو منطقهای که مدتهاست به عنوان حوزههای ژئوپلیتیکی مجزا در نظر گرفته میشوند.
با توجه به اینکه روسیه و ایران از قدرت خود دور شدهاند و نقششان کمرنگ شده است، باکو به عنوان یک بازیگر نوظهور در جهان عرب، فضای بیشتری برای اعمال نفوذ به دست آورده است. موقعیت مکانی آن، به این کشور قفقاز جنوبی، تسلط نامتناسبی بر انرژی و پویایی امنیتی منطقهای میدهد. این عوامل، لزوم لغو بند ۹۰۷ را که تعامل ایالات متحده با باکو را محدود میکند، تقویت میکند، علیرغم اینکه آذربایجان برای تلاشهای واشنگتن برای ایجاد توازن قدرت جدید در غرب آسیا، ارزش فزایندهای دارد.
در ۱۸ اکتبر، دریاسالار برد کوپر، رئیس فرماندهی مرکزی ایالات متحده، با سرهنگ ژنرال ذاکر حسناف، وزیر دفاع آذربایجان، دیدار کرد؛ دیداری غیرمعمول با توجه به اینکه آذربایجان تحت فرماندهی اروپایی ایالات متحده قرار دارد، نه تحت نظارت سنتکام. این دیدار نشاندهنده گسترش آرام هماهنگی منطقهای واشنگتن بود. در همان روز، تایمز اسرائیل گزارش داد که باکو پس از تفاهم بین دولت ترامپ و الهام علیاف، موافقت کرده است که نیروهایی را به نیروی بینالمللی ثباتبخش (ISF) که مسئول امنیت پس از جنگ غزه است، اعزام کند.
همانطور که پولیتیکو در ۱۵ اکتبر اشاره کرد، آذربایجان – در کنار پاکستان و اندونزی – به عنوان یک کشور مسلمان پیشرو که علاقهمند به پیوستن به نیروهای امنیتی عراق است، ظهور کرده است. مذاکرات در مورد ساختار این نیرو همچنان ادامه دارد. شرکت علیاف در اجلاس شرمالشیخ در ۱۳ اکتبر که آتشبس غزه را قطعی کرد، جایگاه رو به رشد باکو را به عنوان یک شریک ایالات متحده با اکثریت مسلمان که اوراسیا را به معماری امنیتی در حال تحول غرب آسیا متصل میکند، بیش از پیش برجسته کرد.
دولت ترامپ در بحبوحه یک تغییر اساسی در ژئواستراتژی جهانی آمریکا قرار دارد. تحت این چارچوب نوظهور، واشنگتن انتظار دارد متحدان منطقهای (و نه خود ایالات متحده) مسئولیت اصلی حفظ امنیت و ثبات در محیطهای استراتژیک مربوطه خود را بر عهده بگیرند. هدف گستردهتر، کاهش نقش آمریکا به عنوان ضامن اصلی امنیت زمینی و در عین حال تمرکز بر بازدارندگی دریایی، فناوری و استراتژیک است. در حالی که عملیاتی کردن این رویکرد جدید در اروپا در بحبوحه جنگ روسیه در اوکراین دشوار بوده است، در غرب آسیا، جایی که رقابتهای دیرینه در دو سال گذشته آتش منطقهای را شعلهور کرده است، حتی چالش برانگیزتر است.
غرب آسیای معاصر توسط چهار مرکز قدرت اصلی تعریف میشود: ترکیه، اسرائیل، عربستان و ایران. برای واشنگتن، حفظ تعادل منطقهای مستلزم مدیریت تعادل درحال تغییر بین این کشورها است که هر کدام دیدگاه خود را در مورد نظم و استقلال دنبال میکنند. رقابتهای درهمتنیده و صفبندیهای گزینشی آنها، ماهیت چندپاره معماری امنیتی منطقه را برجسته میکند. در پی جنگ 2024-2025 با اسرائیل، انقباض استراتژیک ایران یک خلاء قدرت ایجاد کرده است که دولت ترامپ به دنبال پر کردن آن با نهادینه کردن یک تعادل سهجانبه بین اسرائیل، ترکیه و عربستان سعودی است.
اسرائیل جایگاه خود را به عنوان قدرت نظامی مسلط منطقه تثبیت کرده و هم توانایی و هم اراده سیاسی خود را برای اعمال زور در سراسر منطقه نشان داده است. عربستان، علیرغم برخورداری از ثروت عظیم هیدروکربنی خود، همچنان به دلیل ظرفیت نظامی محدود و وابستگی استراتژیک به شرکای خارجی، در تنگنا قرار دارد. در مقابل، ترکیه، باوجود فشارهای اقتصادی داخلی، از صنعت دفاعی مقاوم و دسترسی منطقهای خود – با وجود فشارهای اقتصادی داخلی – برای گسترش نفوذ خود در پی افول ایران، به ویژه در سوریه، بهره برده است. بنابراین، نظم منطقهای نوظهور بهطور فزایندهای شبیه یک رقابت دو نفره بین ترکیه و اسرائیل است.
آذربایجان که مدتها تحت سلطه روسیه و شوروی از غرب آسیا منزوی بود، روابط نزدیکی با ترکیه و اسرائیل برقرار کرد تا با نفوذ ایران به سمت شمال مقابله کند. مشارکتهای استراتژیک این کشور از طریق همکاری در زمینه انرژی، اطلاعات و ارتش تعمیق یافت و فتح مجدد قرهباغ کوهستانی توسط باکو را تسهیل کرد. این نتیجه، موازنه منطقهای را تغییر داد و مسکو (بهویژه به دلیل جنگ در اوکراین) و تهران را تضعیف کرد، در حالی که به آذربایجان اعتماد به نفس بیشتری برای اقدام قاطعانه داد که موضع سختگیرانه آن در قبال مسکو پس از سرنگونی تصادفی یک هواپیمای خطوط هوایی آذربایجان در دسامبر ۲۰۲۴، بر آن تأکید داشت.
با توجه به توافق صلح موقت با ارمنستان، باکو در حال استفاده از تواناییهای امنیتی و نفوذ خود برای ایفای نقش فعالتر در سراسر غرب آسیا است.
روابط نزدیک آذربایجان با ترکیه و اسرائیل، این کشور را به بازیگری محوری در توازن منطقهای نوظهور تبدیل کرده است. باکو در موقعیت منحصر به فردی برای میانجیگری بین دو شریک کلیدی خود قرار دارد، که منافع آنها اغلب، به ویژه در سوریه، با یکدیگر متفاوت است. بین ماه مه و ژوئیه، آذربایجان سه دور مذاکره بین آنکارا و اورشلیم در مورد مناطق تحت کنترل مربوطه در سوریه را تسهیل کرد. به موازات آن، علیاف تعامل با رهبری انتقالی سوریه را تعمیق بخشید و به سفر رئیس جمهور احمد الشرع در ۱۲ و ۱۳ ژوئیه به باکو (دومین دیدار آنها از ماه آوریل) منجر شد، جایی که دو طرف قرارداد مهمی را برای صادرات گاز آذربایجان به سوریه از طریق ترکیه امضا کردند.
نقش باکو به عنوان یک واسطه کلیدی بین ترکیه و اسرائیل، با کاهش بار واشنگتن برای تضمین ثبات منطقهای، مستقیماً منافع ایالات متحده را پیش میبرد. باکو میتواند نقش مهمتری در تلاشهای ایالات متحده برای مدیریت ایران در حال گذار ایفا کند. در حال حاضر، آذربایجان، ارمنستان و ایالات متحده یک توافق سه جانبه برای ایجاد مسیر ترامپ برای صلح و رفاه بینالمللی (TRIPP) امضا کردهاند که آذربایجان را از طریق جنوب ارمنستان در امتداد مرز ایران به نخجوان متصل میکند. از آنجایی که جمهوری اسلامی با تحولات داخلی و فشار فزاینده برای تعامل با واشنگتن روبرو است، حمایت استراتژیک آذربایجان به طور فزایندهای ضروری خواهد شد.
فوریترین اولویت ایالات متحده، ایجاد ثبات در غزه تحت طرح ۲۰ مادهای رئیسجمهور ترامپ است و آذربایجان به عنوان یکی از مشارکتکنندگان کلیدی در نیروی بینالمللی تثبیت (ISF) ظهور میکند. در میان کشورهای عربی و مسلمان که انتظار میرود در این طرح مشارکت داشته باشند، آذربایجان به عنوان تنها کشوری که روابط استراتژیک نزدیکی با اسرائیل دارد، برجسته است. این موقعیت منحصر به فرد برای تسهیل هماهنگی بلندمدت بین ISF به رهبری مصر و نیروهای دفاعی اسرائیل، تضمین اثربخشی عملیاتی و اعتماد سیاسی، بسیار مهم خواهد بود. تصمیم سنتکام برای نظارت بر این مأموریت از پایگاهی در اسرائیل – و بازدید اخیر فرمانده آن از رهبری نظامی آذربایجان – نشان دهنده به رسمیت شناختن اهمیت روزافزون باکو توسط واشنگتن برای این چارچوب امنیتی نوظهور است.
برای بهرهبرداری کامل از پتانسیل آذربایجان به عنوان یک شریک ثباتبخش در غزه و پلی بین غرب آسیا و اوراسیا، واشنگتن باید موانع ساختاری محدودکننده همکاریهای دوجانبه را از میان بردارد که با لغو بخش ۹۰۷ قانون حمایت از آزادی ۱۹۹۲، یادگاری از اولین درگیری ناگورنو-قرهباغ، آغاز میشود. بخش ۹۰۷ اکثر اشکال کمکهای دولت ایالات متحده به آذربایجان را ممنوع میکند. با توجه به توافق صلح ارمنستان و آذربایجان که توسط دولت ترامپ تسهیل شد، این ماده منطق اولیه خود را از دست داده و اکنون از نظر استراتژیک منسوخ شده است. با این حال، ادامه وجود آن منافع ژئوپلیتیکی، اقتصادی و دیپلماتیک واشنگتن در غرب آسیا را تضعیف میکند.
دولت ترامپ باید لغو بخش ۹۰۷ را در اولویت قرار دهد، در حالی که جمهوریخواهان هنوز اکثریت هر دو مجلس کنگره را در اختیار دارند. انتخابات میاندورهای پیش رو، عدم قطعیت سیاسی را ایجاد میکند که به طور بالقوه این دریچه فرصت را تنگتر میکند. اگر دموکراتها کنترل مجلس نمایندگان یا سنا را دوباره به دست بگیرند، احتمالاً با توجه به موضع سنتی بدبینانه خود نسبت به باکو، مانع چنین اقدامی خواهند شد. بنابراین، اقدام در حال حاضر به دولت اجازه میدهد تا چارچوبهای قانونی را با دستور کار استراتژیک گستردهتر خود در غرب آسیا و قفقاز هماهنگ کند.
آذربایجان به یک محور استراتژیک برای اتصال غرب آسیا و اوراسیا تبدیل شده است و این امر، آن را برای تلاش واشنگتن برای تغییر شکل موازنه قدرت منطقهای ضروری میکند. باکو با ایفای نقش به عنوان یک واسطه قابل اعتماد بین ترکیه و اسرائیل، یک نیروی تثبیتکننده در جناح شمالی ایران و یک مشارکتکننده کلیدی مسلمان در مأموریت تثبیت غزه، مستقیماً منافع ایالات متحده را در ایجاد یک نظم پایدار پس از جنگ بدون گسترش بیش از حد آمریکا پیش میبرد. بنابراین، واشنگتن باید قاطعانه برای نهادینه کردن یک همکاری جامع امنیتی و اقتصادی با آذربایجان اقدام کند. انجام این کار، نفوذ ایالات متحده را در سراسر کریدور قفقاز-خاورمیانه تثبیت میکند، هماهنگی در بازسازی بلندمدت غزه را تقویت میکند و با تجاوز روسیه، ایران و چین مقابله میکند و در عین حال پایههای یک معماری منطقهای متحد جدید را مستحکم میسازد.
منبع: اوراسیانت





