ضرورت رویکرد راهبردی ایران در برابر کریدور موسوم به مسیر ترامپ
توافق مربوط به مسیر ترامپ یا همان کریدور زنگزور، علیرغم تضمینهای ارائهشده از سوی مقامات آذربایجان و ارمنستان، از دید برخی کارشناسان به عنوان تهدیدی بالقوه در حوزههای اقتصادی و امنیتی برای ایران ارزیابی میشود.
روح اله صالحی، کارشناس مسائل قفقاز جنوبی
اندیشکده زاویه: امضای توافقنامه صلح میان ارمنستان و آذربایجان به میزبانی کاخ سفید و تمرکز ویژه آن بر احداث کریدور «زنگزور» با انتقال مدیریت این مسیر ترانزیتی به ایالات متحده برای مدت ۹۹ سال، تحولی راهبردی در ساختار ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی ایجاد کرده است که نمیتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.
این کریدور، با اتصال ارمنستان به منطقه نخجوان، از اهمیت کلیدی برخوردار است و سپردن مدیریت به آن قدرتهای فرامنطقهای میتواند معادلات اقتصادی و امنیتی منطقه را به شکل قابل توجهی تحت تأثیر قرار دهد. در این چارچوب، ایران به عنوان کشوری دارای مرزهای مشترک با هر ارمنستان و آذربایجان، حساسیت ویژهای نسبت به عملیاتی شدن این مسیر دارد و تحولات مرتبط با آن را با دقت دنبال میکند.
هر چند مقامات باکو و ایروان تلاش میکنند با ارائه تضمینهای لفظی و سیاسی، این اقدام را بیخطر و صرفاً در راستای توسعه همکاریهای منطقهای معرفی کنند که علیه هیچ کشوری از جمله ایران طراحی نشده است، با این حال شواهد موجود حکایت از آن دارد که ابعاد واقعی این توافق فراتر از ظواهر دیپلماتیک آن است.
از منظر برخی کارشناسان این حوزه، بررسی مفاد توافق و نوع رویکرد ایالات متحده نسبت به این پروژه نشان میدهد که مؤلفههای محرمانه و استراتژیک در آن لحاظ شده که میتواند تعادل امنیتی و اقتصادی منطقه را تحت تأثیر قرار داده و برای جمهوری اسلامی چالشها و تهدیدهای جدی به همراه داشته باشد. این نگرانیها ریشه در عملکرد گذشته برخی قدرتهای بزرگ در مناطق مختلف دارد و بازتابی از پیامدهای احتمالی مشابه در آینده است.
تجربه تاریخی روابط بینالملل نشان میدهد اعتماد به تضمینهای شفاهی در محیطی که رقابت قدرتهای بزرگ حاکم است، اغلب مخاطرهآمیز است. ایالات متحده با نقش محوری در طراحی و مدیریت کریدور زنگزور، فراتر از حل اختلافات منطقهای به دنبال تثبیت نفوذ بلندمدت خود در قفقاز و در نزدیکی مرزهای ایران است.
کریدور زنگزور تنها یک مسیر ترانزیتی نیست بلکه ابزاری ژئوپلیتیک است که توانایی تغییر جریان تجارت منطقهای و انرژی را دارد. با مدیریت آمریکاییها که نگاه امنیتی و نظامی به این مسیر دارند، این مسیر میتواند دسترسی ایران به بازارهای قفقاز و آسیای مرکزی را محدود کند و موجب کاهش سهم ایران در ترانزیت کالا و انرژی شود، امری که به طور مستقیم بر امنیت اقتصادی و نفوذ منطقهای ایران اثرگذار خواهد بود.
علاوهبر جنبههای اقتصادی و ترانزیتی، کنترل آمریکا بر کریدور زنگزور به معنای حضور نیروهای خارجی در مجاورت مرزهای ایران و افزایش نفوذ و نظارت سیاسی واشنگتن در این منطقه است و چنین وضعیتی میتواند به طور مستقیم امنیت ملی ایران را تحت تأثیر قرار دهد و فرصتهای اقتصادی و تجاری کشور را محدود کند. بنابراین، تکیه صرف بر تضمینهای لفظی مقامات ارمنستان و آذربایجان بدون توجه به اهداف و منافع کلان قدرتهای بزرگ میتواند پیامدهای جدی و خطرناکی برای ایران به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر، در شرایطی که سیاست فشار حداکثری علیه و بازگرداندن تحریمها همچنان در دستورکار قرار دارد، کنترل آمریکا بر یک مسیر ترانزیتی کلیدی به ابزاری مؤثر برای فشار اقتصادی و سیاسی بر جمهوری اسلامی تبدیل میشود. در چنین شرایطی، سکوت در برابر این تحولات استراتژیک و اتکای صرف به تضمینهای لفظی، میتواند دسترسی ایران به فرصتهای اقتصادی را محدود کرده و آسیبپذیری کشور در حوزههای امنیتی و تجاری را به شدت افزایش دهد.
تاریخ روابط بینالملل بارها نشان داده که تضمینهای لفظی و توافقات شفاهی در شرایط رقابت قدرتهای بزرگ، اغلب شکننده و ناپایدار هستند و به زیان بازیگران کوچک تمام میشوند. به طور مثال، برخی کشورها در شرق و مرکزی اروپا در دهه 1930، برای تضمین عبور کالا و منابع به توافقات اقتصادی و ترانزیتی با آلمان نازی اعتماد کردند. این توافقات ابتدا به عنوان تسهیل تجارت و تضمین اقتصاد ملی معرفی شدند اما با شروع جنگ جهانی دوم، همان مسیرها و توافقات به ابزار فشار اقتصادی و محاصره علیه این کشورها تبدیل شد.
همچنین، بر اساس توافق تجاری شوروی و شرق اروپا در دهههای 1970 و 1980، شوروی به کشورهایی مانند چکسلواکی، مجارستان و لهستان تضمین داد که روابط تجاری را با این کشورها حفظ خواهد کرد و این تضمینها در ظاهر توسعه اقتصادی و تبادل کالا را تسهیل میکرد اما با بحرانهای سیاسی و تغییر اولویتهای شوروی، این مسیرها و وابستگیهای اقتصادی به ابزار فشار و محدود کردن استقلال اقتصادی این کشورها انجامید.
نمونههای متعدد از این دست در تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد که تضمینهای لفظی و توافقات ظاهری معمولاً دوام چندانی ندارند و میتوانند با تغییر شرایط، تهدیدی جدی علیه امنیت و منافع اقتصادی کشورها ایجاد کنند. لذا اگر ایران تنها به اظهارات ایروان و باکو تکیه کند و در برابر سیاستهای مخرب آمریکا و متحدانش در قفقاز جنوبی اقدامی نکند، تبعات جبران ناپذیری برای این کشور به همراه خواهد داشت.
یکی از پیامدهای بالقوه سهلانگاری ایران در مواجهه با این طرح، کاهش آمادگی دفاعی کشور و تضعیف جایگاه ایران در مذاکرات منطقهای و بینالمللی است. علاوهبر این، وابستگی اقتصادی به مسیرهای جایگزین افزایش یافته و انعطاف استراتژیک کشور محدود میشود. به بیان دیگر، اتکای صرف به تضمینهای لفظی بدون در نظر گرفتن اهداف و منافع قدرتهای بزرگ میتواند موقعیت ایران در منطقه را تضعیف کرده و توانایی کشور در حفاظت از منافع ملی و امنیت اقتصادی خود را کاهش دهد.
تجربه نشان داده که هر زمان ایالات متحده در پروژههای منطقهای مداخله کرده، هدف اصلی آن تثبیت نفوذ بلندمدت و محدودسازی دسترسی رقبا برای کسب منافع در مناطق استراتژیک بوده است. کریدور زنگزور نمونهای آشکار از همین رویکرد است، مسیری ترانزیتی که در ظاهر جنبهای اقتصادی و تجاری دارد اما در واقع ابزاری راهبردی برای گسترش نفوذ و کنترل جریانهای ژئوپلیتیکی منطقه به شمار میرود. در این چارچوب، اجرای طرح زنگزور به ویژه با هدف منزوی کردن ایران و کاهش نقش آن در معادلات قفقاز در اولویت قرار گرفته است.
بنابراین، ایران باید با هوشیاری کامل تحولات منطقهای را رصد کرده و بدون اتکا به تضمینهای شفاهی، اقداماتی عملی برای حفاظت از منافع ملی و امنیت خود انجام دهد. این اقدامات میتواند شامل ارتقای توان دفاعی، تقویت دیپلماسی فعال در سطح منطقهای و بینالمللی و ایجاد سازوکارهای نظارتی مؤثر برای تضمین دسترسی پایدار کشور به مسیرهای ترانزیتی و منابع اقتصادی باشد.
در خاتمه، میتوان گفت که توافق مربوط به مسیر ترامپ یا همان کریدور زنگزور، علیرغم تضمینهای ارائهشده از سوی مقامات آذربایجان و ارمنستان، از دید برخی کارشناسان به عنوان تهدیدی بالقوه در حوزههای اقتصادی و امنیتی برای ایران ارزیابی میشود. از این رو، ضروری است ایران با رویکردی هوشمندانه، ضمن پاسداری از منافع ملی خود، از شکلگیری شرایطی که ممکن است به محدود شدن دسترسی کشور به مسیرهای ترانزیتی یا افزایش نفوذ قدرتهای خارجی در منطقه بینجامد، جلوگیری کند. بررسی دقیق ابعاد اقتصادی، امنیتی و ژئوپلیتیکی این توافق و اتخاذ تدابیر پیشگیرانه در برابر مخاطرات احتمالی، تنها راه تضمین منافع بلندمدت ایران و جلوگیری از پیامدهای منفی آن خواهد بود.





