تحلیلی بر چرخش راهبردی روسیه و سوریه در مناسبات دوجانبه

  • 2025-10-19 08:30

سفر اخیر احمد الشرع، رئیس دولت انتقالی سوریه به مسکو و دیدارش با پوتین برای بسیاری که با پیچیدگی‌های عرصه شگفت‌انگیز بود چرا که تا یک سال قبل مقرهای محل استقرار احمد الشرع و نیروهای هئیت تحریر الشام در شمال سوریه هدف ویژه بمب افکن‌‌های روسی محسوب می‌شد و روس‌ها برای کشتن وی به عنوان سرکرده مخالفان حکومت بعث سوریه جایزه تعیین کرده بودند!

نوید کمالی کارشناس مسائل منطقه

اندیشکده زاویه: در سپهر سیاست بین‌الملل، رویدادهای دیپلماتیک گاهی بیش از آنکه نشان‌دهنده یک تغییر تاکتیکی باشند، از یک دگردیسی ساختاری در معادلات راهبردی حکایت دارند که نمونه اخیر آن سفر دشمن سابق روسیه به قامت رئیس جمهور جدید سوریه به روسیه است. سفر اخیر احمد الشرع، رئیس دولت انتقالی سوریه به مسکو و دیدارش با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، برای بسیاری که با پیچیدگی‌های عرصه بین‌الملل آشنا نیستند شگفت‌انگیز بود چرا که تا یک سال قبل مقرهای محل استقرار احمد الشرع و نیروهای هئیت تحریر الشام در شمال سوریه هدف ویژه بمب افکن‌‌های روسی محسوب می‌شد و روس‌ها برای کشتن وی به عنوان سرکرده مخالفان حکومت بعث سوریه جایزه تعیین کرده بودند!

این ملاقات که در کاخ کرملین صورت گرفت، تصویری نمادین از یک چرخش ژئوپلیتیک بنیادین را به نمایش گذاشت. این رویداد صرفاً یک دیدار رسمی میان دو رهبر نیست، بلکه نقطه عطفی در تاریخ پسابحران سوریه و سرآغازی برای بازتعریف ائتلاف‌ها و موازنه‌ها در کل منطقه شامات و فراتر از آن است. برای کشورمان که دهه‌ها سرمایه‌گذاری راهبردی در سوریه داشته و امنیت ملی خود را به ثبات این منطقه گره زده است، فهم عمیق ابعاد و پیامدهای این «رنسانس پراگماتیستی» یا به زبان ساده‌تر یک دوره نوزایی و تحول بنیادین در سیاست که مشخصه اصلی آن، کنار گذاشتن کامل تعصبات و اتحادهای ناموفق گذشته و در پیش گرفتن یک رویکرد کاملاً عمل‌گرایانه و مبتنی بر منافع ملی محاسبه‌شده است، میان دمشق و مسکو، یک ضرورت انکارناپذیر است.

با عنایت به این مهم پرسش محوری آن است که چه منطقی این دو دشمن سابق را در کنار یکدیگر قرار داده، اهداف هر یک از این بازیگران در این بازتنظیم روابط چیست و این همگرایی جدید چه فرصت‌ها و چالش‌هایی را برای منافع ملی کشورمان در نظم نوین منطقه‌ای ایجاد می‌کند؟ در ادامه برای پاسخ به این پرسش به کنکاش در این رابطه خواهیم پرداخت.

مسکو در جستجوی حفظ منافع خود در سوریه

تحلیل چرخش سیاست خارجی روسیه در قبال سوریه نیازمند درکی عمیق از اصول بنیادین تفکر راهبردی کرملین است. سیاست مسکو در غرب آسیا هرگز مبتنی بر وفاداری به اشخاص یا ایدئولوژی‌های خاص نبوده، بلکه بر پایه منافع ملی، واقع‌گرایی سرد و حفظ دارایی‌های استراتژیک استوار است. سقوط دولت بشار اسد، اگرچه یک شکست تاکتیکی برای روسیه محسوب می‌شد، اما هرگز به معنای پایان حضور و نفوذ این کشور در سوریه نبود. دیدار پوتین و الشرع نشان داد که مسکو با انعطافی قابل توجه، توانسته است خود را با واقعیت‌های جدید تطبیق دهد و سیاست خود را از «حمایت از یک دولت» به «حفاظت از منافع دولت روسیه» تغییر دهد. این رویکرد بر چند ستون اصلی استوار است.

نخست، حفظ دسترسی به تأسیسات نظامی کلیدی در طرطوس و حمیمیم. این پایگاه‌ها تنها دروازه روسیه به آب‌های گرم مدیترانه نیستند، بلکه به‌عنوان یک سکوی پرتاب قدرت برای نفوذ در شمال آفریقا و کل منطقه عمل می‌کنند و از دست دادن آن‌ها برای مسکو غیرقابل تصور است و می‌تواند موجب تضعیف بیش‌ازپیش روسیه در رقابت‌های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی با غرب شود. از این رو الشرع با تأکید بر «احترام به تمامی توافقات گذشته»، به صورت هوشمندانه‌ای این نگرانی اصلی روسیه را برطرف ساخت و راه را برای همکاری بیشتر با روس‌ها هموار کرد.

دوم، مهار نفوذ ترکیه. پس از سقوط دولت سابق سوریه، آنکارا به عنوان یکی از بازیگران اصلی، به دنبال گسترش عمق استراتژیک خود در شمال سوریه بود. این توسعه‌طلبی، تهدیدی مستقیم برای منافع بلندمدت روسیه نه تنها در سوریه، بلکه در کل حوزه قفقاز و دریای سیاه محسوب می‌شود. از منظر مسکو، یک دولت مرکزی باثبات در دمشق، حتی اگر در گذشته در جبهه مقابل قرار داشته، ابزار کارآمدتری برای ایجاد موازنه در برابر ترکیه است تا یک سوریه تجزیه‌شده و درگیر جنگ‌های داخلی. بنابراین، روسیه دولت جدید سوریه را نه یک دشمن سابق، بلکه یک شریک موقعیتی برای مدیریت جاه‌طلبی‌های رجب طیب اردوغان می‌بیند.

سومین عامل، کسب جایگاه در فرآیند بازسازی و تثبیت نفوذ اقتصادی است. روسیه با به رسمیت شناختن سریع دولت جدید و تعامل با آن، خود را به عنوان یک شریک ضروری در آینده سوریه مطرح می‌کند. تأمین غلات، کمک به بازسازی زیرساخت‌های انرژی و حتی چاپ اسکناس‌های جدید سوری، ابزارهای قدرتمندی برای ایجاد وابستگی و تضمین نفوذ بلندمدت هستند. به طور کلی، مسکو با این اقدام، روایت خود از مبارزه با تروریسم را نیز بازتعریف می‌کند. بایستی به این نکته مهم توجه داشت که روسیه با انعطاف‌پذیری، میان گروه‌هایی که تهدید مستقیم برای امنیت ملی‌اش هستند (مانند داعش) و گروه‌هایی که می‌توان با آن‌ها تعامل کرد، تمایز قائل می‌شود، از این رو تعامل با دولت جدید دمشق و فرماندهان سابق تحریر الشام که امروز در قامت رئیس‌جمهور و وزرای دولت جدید سوریه قرار گرفته‌اند، از منظر کرملین، راهی برای مدیریت تهدیدات امنیتی و جلوگیری از تبدیل سوریه به کانونی برای افراط‌گرایی غیرقابل کنترل است.

معمای موازنه: از امنیت تا بازسازی

از منظر دولت انتقالی سوریه، روی آوردن به مسکو یک انتخاب از سر ناچاری نیست، بلکه یک حرکت حساب‌شده و هوشمندانه در راستای تأمین منافع ملی در یک محیط به‌شدت پرمخاطره است که خطر تجزیه سوریه تنها یکی از تهدیدات آن محسوب می‌شود. از این رو رهبران جدید دمشق که سال‌ها در جبهه‌‌های جنگ با روسیه و دیگر متحدان حکومت سابق کشورشان جنگیده‌اند به‌خوبی دریافته‌اند که برای بقا، تثبیت حاکمیت و بازسازی کشور، نمی‌توانند تنها به یک اردوگاه (چه غربی و چه عربی) تکیه کنند. منطق راهبردی دمشق را می‌توان در چند لایه تحلیل کرد. اولویت نخست، کسب مشروعیت بین‌المللی و تثبیت داخلی است. دیدار با یکی از قدرتمندترین رهبران جهان و یکی از اعضای دائم شورای امنیت، مشروعیت قابل توجهی به دولت نوپای الشرع می‌بخشد و پیام روشنی به سایر بازیگران جهانی و منطقه‌ای ارسال می‌کند که سوریه نوین – همانگونه که احمد الشرع در دیدار با پوتین اظهار داشت- یک واقعیت تثبیت‌شده است. در عرصه داخلی نیز، این حمایت به دولت کمک می‌کند تا کنترل خود را بر نهادهای نظامی و امنیتی تحکیم بخشیده و با تجزیه طلبان مقابله کند.

دومین هدف، ایجاد یک موازنه دقیق در سیاست خارجی است. در حالی که سرمایه‌گذاری کشورهای حاشیه خلیج فارس برای بازسازی سوریه حیاتی است، رهبران جدید دمشق نگرانند که این کمک‌های اقتصادی به وابستگی سیاسی و از دست دادن استقلال در تصمیم‌گیری منجر شود. در این معادله، روسیه به عنوان یک وزنه‌ی تعادل‌بخش عمل می‌کند. این کشور یک قدرت نظامی-امنیتی است که می‌تواند در حوزه‌هایی که شرکای عربی قادر یا مایل به ورود نیستند (مانند تأمین تجهیزات نظامی و اطلاعاتی)، به سوریه یاری رساند. این استراتژی «متوازن‌سازی»، به دمشق اجازه می‌دهد تا ضمن بهره‌مندی از منابع مالی اعراب، استقلال راهبردی خود را در برابر فشارهای احتمالی حفظ کند. سوم، مقابله با تهدیدات همسایگان قدرتمند، یعنی ترکیه و رژیم صهیونیستی است.

همان‌طور که در درخواست وزیر خارجه سوریه از روسیه برای ازسرگیری گشت‌های پلیس نظامی در مرزهای جنوبی ذکر شده، دمشق به تنهایی قادر به مهار تجاوزات اسرائیل یا جلوگیری از نفوذ بیشتر ترکیه نیست. حضور روسیه به عنوان یک حائل و میانجی، یک سپر دفاعی غیرمستقیم برای سوریه ایجاد می‌کند. این یک واقعیت تلخ اما حقیقی برای دولت جدید است: برای تأمین امنیت و تمامیت ارضی، به یک حامی قدرتمند خارجی نیاز دارد و روسیه، با توجه به حضور میدانی و منافع راهبردی‌اش، بهترین گزینه موجود است.

نظم جدید شام و بازتعریف نقش‌ها

این بازآرایی در روابط مسکو و دمشق، محیط راهبردی کشورمان را که سال‌ها به عنوان یک دوست امین و صادق در سوریه سرمایه‌گذاری‌های مختلفی داشته اما اکنون فاقد رابطه با حکومت جدید سوریه است را به طور بنیادین تحت تأثیر قرار می‌دهد که این مسئله نیازمند یک بازنگری جدی در سیاست‌های منطقه‌ای ماست. نخستین و مهم‌ترین واقعیت، بازنگری در نگاه به منطقه و پیوندها و اتحادهای حاکم بر آن است؛ چرا که منطقه دیگر به شکلی نیست که در طول دو دهه گذشته می‌شناختیم.

دولت جدید سوریه، هرچند ممکن است در موضوع دشمنی با رژیم صهیونیستی با ما اشتراک نظر داشته باشد، اما اولویت‌هایش بقا، بازسازی اقتصادی و حاکمیت ملی است و دیگر نمی‌توان آن را به عنوان یک شریک ایدئولوژیک صرف در نظر گرفت. این امر بدون شک یک چالش است، اما در عین حال یک فرصت برای بازتعریف روابط بر مبنایی پایدارتر، یعنی منافع ملی مشترک، فراهم می‌کند و این همان چیزی که نگارنده در نخستین ساعات سقوط دمشق در رسانه ملی بر آن تاکید کرد و امروز نیز معتقد است که کشورمان باید از یک رویکرد مبتنی بر گذشته به یک رویکرد آینده‌نگر و عمل‌گرایانه گذار کند!

یکی از پیچیده‌ترین مسائلی که بایستی به آن توجه کنیم، شکل‌گیری یک همگرایی تاکتیکی و غیرمستقیم میان روسیه و رژیم صهیونیستی در مورد ثبات سوریه است. گزارش‌هایی مبنی بر لابی‌گری تل‌آویو برای حفظ پایگاه‌های روسیه در سوریه، نشان می‌دهد که اسرائیل، مسکو را به عنوان یک عامل ثبات‌بخش و قابل پیش‌بینی، بر نفوذ فزاینده ترکیه یا هرج‌ومرج غیرقابل کنترل ترجیح می‌دهد. این همسویی منافع، فضای مانور کشورمان را در سوریه محدودتر و پیچیده‌تر می‌کند و نیازمند دیپلماسی بسیار دقیق و چندوجهی است.

اما همین پیچیدگی، فرصت‌هایی را نیز در دل خود دارد. آمادگی دمشق برای تعامل با روسیه به عنوان حامی اصلی دولت سابق، این پیام را به تهران نیز ارسال می‌کند که درهای دیپلماسی برای تامل تهران و دمشق نیز بسته نیست و احمد الشرع نیز چند باری بر این نکته تاکید داشته است. دولت جدید سوریه برای مقابله با تهدیدات وجودی خود، به‌ویژه از جانب رژیم صهیونیستی، به متحدان قدرتمند نیاز دارد. این نقطه، می‌تواند مبنای فصل جدیدی از روابط تهران و دمشق باشد؛ رابطه‌ای که نه بر خاطرات تلخ و شیرین گذشته، بلکه بر ضرورت‌های راهبردی امروز بنا شده است. الگوی تعامل مسکو با دمشق، یعنی تأکید بر منافع مشترک، احترام به حاکمیت و ارائه پیشنهادهای ملموس اقتصادی و امنیتی، می‌تواند نقشه راهی برای دیپلماسی کشورمان باشد.

در پایان، پاسخ به این سؤال که آیا احیای روابط مسکو و دمشق زمینه را برای عادی‌سازی روابط تهران و دمشق فراهم می‌کند، مثبت است، اما مشروط. این امر مستلزم آن است که دستگاه دیپلماسی و راهبردی کشورمان، با درک عمیق از این تغییر پارادایم، چگونه و با چه سرعتی عمل کند. در چنین شرایطی انتظار برای بازگشت به شرایط گذشته مانند برخی اظهار نظرهای خام مانند احتمال بازگشت بشار اسد یا اعضای حزب بعث به قدرت در سوریه، یک خطای استراتژیک و هدر دهی پنجره فرصت‌های باز شده برای تامین منافع ملی خواهد بود.

در مقابل، ارائه یک بسته پیشنهادی جامع به دمشق که شامل مشارکت در بازسازی زیرساخت‌ها، همکاری‌های امنیتی برای تثبیت مرزها، و حمایت دیپلماتیک در مجامع بین‌المللی باشد، می‌تواند جایگاه کشورمان را در سوریه جدید تثبیت کند. به این نکته نیز بایستی توجه داشت که دیدار پوتین و الشرع بیش از یک مصالحه تاکتیکی، نماد ظهور یک نظم نوین و عمل‌گرایانه در غرب آسیاست؛ نظمی که در آن منافع ملی دولت‌ها بر اتحادهای ناموفق یا پایان یافته گذشته پیشی می‌گیرد. در واقع روسیه با این اقدام، جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر انعطاف‌پذیر و تأثیرگذار در منطقه تثبیت کرد و سوریه جدید نیز نشان داد که برای تضمین بقا و حاکمیت خود، حاضر به تعامل با تمام طرف‌ها بر اساس منطق هزینه-فایده است. برای کشورمان، این تحول یک زنگ بیدارباش و در عین حال یک پنجره فرصت است.

دوران تکیه بر پیوندهای تاریخی صرف به سر آمده و اکنون زمان آن است که با یک دیپلماسی فعال، هوشمند و مبتنی بر واقع‌گرایی، روابط خود را با دمشق بر اساس منافع مشترک انکارناپذیر، به‌ویژه تهدید مشترک از سوی رژیم صهیونیستی و ضرورت ثبات منطقه‌ای، بازتعریف کنیم. سیاست خارجی موفق، هنرمندی در تطبیق با تغییرات و تبدیل چالش‌ها به فرصت‌هاست. صفحات تاریخ در شام ورق خورده است و اکنون نوبت ماست که با قلم تدبیر و عقلانیت راهبردی، نقشی شایسته منافع ملی کشورمان را در فصل جدید آن به نگارش درآوریم. غفلت از این واقعیت‌های جدید، می‌تواند به بهای از دست دادن یکی از مهم‌ترین حوزه‌های عمق استراتژیک کشورمان تمام شود.

مطالب بیشتر:

انقلاب رنگی؛ ابزار غرب در قفقاز جنوبی

انقلاب‌های رنگی ابزار سیاسی و امنیتی غرب در مناطق ژئوپلیتیکی خاص، از جمله قفقاز است؛ ابزاری علیه بازیگرانی که جهت‌گیری سیاست خارجی آن‌ها از آمریکا و اروپا فاصله گرفته و…

تغییر استراتژی اپوزیسیون ترکیه: شعار اروپامحوری در برابر رویکرد آمریکایی اردوغان

حزب جمهوری‌خواه خلق ( CHP )، حزب مخالف اصلی ترکیه، مبارزه داخلی خود را فراتر از مرزهای ملی برده است. این حزب پس از برکناری و بازداشت اکرم امام‌اوغلو، شهردار استانبول، اولین تجمع برون‌مرزی خود را…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب پیشنهادی

انقلاب رنگی؛ ابزار غرب در قفقاز جنوبی

انقلاب رنگی؛ ابزار غرب در قفقاز جنوبی

تحلیلی بر چرخش راهبردی روسیه و سوریه در مناسبات دوجانبه

تحلیلی بر چرخش راهبردی روسیه و سوریه در مناسبات دوجانبه

تغییر استراتژی اپوزیسیون ترکیه: شعار اروپامحوری در برابر رویکرد آمریکایی اردوغان

تغییر استراتژی اپوزیسیون ترکیه: شعار اروپامحوری در برابر رویکرد آمریکایی اردوغان

کریدور «شمال-جنوب»؛ از پروژه زیرساختی تا ابزار سیاست جهانی

کریدور «شمال-جنوب»؛ از پروژه زیرساختی تا ابزار سیاست جهانی

ترکیه به دنبال تمدید سه ساله عملیات نظامی فرامرزی در عراق و سوریه است

ترکیه به دنبال تمدید سه ساله عملیات نظامی فرامرزی در عراق و سوریه است

آیا بحران میان روسیه و اروپا به جنگ ختم می شود؟

آیا بحران میان روسیه و اروپا به جنگ ختم می شود؟