مسیر آذربایجان در سازمان همکاری شانگهای

حضور اخیر الهام علیاف به چین در آستانه اجلاس شانگهای، فرصتی برای تقویت همکاریهای دوجانبه و تاکیدی بر نقش کلیدی باکو به عنوان پل ارتباطی شرق و غرب است. این سفر که در شرایط بحران نهادهای جهانی صورت میگیرد، نشان میدهد آذربایجان با تبدیل جغرافیا به مزیت راهبردی، در پی ایفای نقشی فراتر از یک شریک گفتگو در نظم در حال تغییر بینالمللی است.
دکتر توحید ورستان کارشناس مسائل اقتصادی قفقاز جنوبی
اندیشکده زاویه: حضور الهام علیاف، رئیس جمهور آذربایجان در چین و به دعوت شی جینپینگ، همزمان با اجلاس سازمان همکاری شانگهای (SCO) انجام شد. این رویداد نه تنها از نظر همکاریهای دوجانبه بین باکو و پکن، بلکه از جنبه سیاست منطقهگرایی نیز مهم است. زیرا باکو به دنبال تقویت موقعیت خود و یافتن ابزارهای جدید برای سازگاری با آشفتگی جهانی کنونی است.
در طول دو دهه گذشته، سازمان همکاری شانگهای از یک مجمع منطقهای محدود در مورد مسائل امنیتی به یکی از بزرگترین ساختارهای ادغام دوران مدرن تبدیل شده است. امروزه، اعضای آن حدود ۶۰ درصد از قلمرو اوراسیا را کنترل، دارای ۴۰ درصد از جمعیت جهان و یک چهارم تولید ناخالص داخلی جهانی هستند.
افزایش اهمیت سازمان همکاری شانگهای تا حد زیادی با بحران جهانیشدن سنتی قابل توضیح است. زنجیرههای تأمین در حال فروپاشی هستند، جنگهای تجاری تشدید و نهادهای جهانی از سازمان تجارت جهانی گرفته تا سازمان ملل، اثربخشی محدودی دارند. در چنین شرایطی، سازمانهای منطقهای به طور فزایندهای نقش تثبیتکننده دارند و شرایطی را برای هماهنگی، پروژههای مشترک و پیشگیری از درگیری فراهم میکنند.
از سال ۲۰۱۶، آذربایجان جایگاه شریک گفتگو در سازمان همکاری شانگهای را داشته است. اما در عمل، نقش این کشور بسیار گسترده و عمیق است. جغرافیای آن، باکو را به حلقه مهمی برای اتصال بین شرق و غرب، شمال و جنوب تبدیل کرده است. در سالهای اخیر، این نقش با سرمایهگذاریهای زیرساختی در مقیاس بزرگ تقویت شده است. نوسازی راهآهن باکو – تفلیس – قارص ظرفیت آن را پنج برابر افزایش داده، و همچنین بندر دریایی بینالمللی باکو در «آلات» قادر به جابجایی سالانه ۱۵ میلیون تن بار است که برنامههایی برای افزایش ظرفیت به ۲۵ میلیون تن وجود دارد.
این پروژههای مذکور مستقیماً به کریدور میانی مرتبط هستند که به عنوان جایگزین کلیدی برای مسیرهای روسیه و کانال سوئز معرفی میشود. از همین روی، چین علاقه زیادی به این پروژه در چارچوب «ابتکار کمربند و جاده» ابراز کرده است.
فراتر از زیرساختها، عوامل سیاسی نیز نقش مهمی ایفا میکنند. احیای تمامیت ارضی آذربایجان، ریاست آن بر جنبشعدم تعهد و آمادگی برای میزبانی COP29، این کشور را به بازیگری مهمی در صحنه بینالمللی تبدیل کرده است. برای پکن و سایر اعضای سازمان همکاری شانگهای، این امر نشان میدهد که باکو نه تنها یک مرکز ترانزیت، بلکه یک شریک سیاسی باثبات بوده که قادر به انجام تعهدات بلندمدت است.
همچنین، تعامل با سازمان همکاری شانگهای فرصتهای جدیدی را برای آذربایجان در آسیای مرکزی و جنوبی ایجاد میکند. قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و پاکستان به عنوان شرکای کلیدی برای گسترش تجارت، همکاری در زمینه انرژی و ارتباطات حمل و نقل در نظر گرفته میشوند. اتصال بالقوه به بنادر پاکستان از طریق کریدورهای جدید زمینی و ریلی میتواند معماری موجود را تکمیل و دسترسی مستقیم آذربایجان به دریای عرب را تسهیل کند. این امر نه تنها هزینههای حمل و نقل را کاهش میدهد، بلکه انعطافپذیری در برابر اختلالات جهانی در زنجیرههای تأمین را نیز افزایش میدهد.
در نتیجه، نوعی «کریدور بزرگ اوراسیا» به تدریج در حال ایجاد است که در آن آذربایجان با نقش محوری خود؛ منافع چین، روسیه، هند، پاکستان و اروپا را به هم پیوند میدهد. برای باکو، این امر فرصتی است تا موقعیت جغرافیای خود را به یک مزیت راهبردی تبدیل و اساس رشد اقتصادی بلندمدت و جایگاه بینالمللی مناسب را ایجاد کند.
مشارکت آذربایجان در اجلاس سازمان همکاری شانگهای نشان میدهد که این کشور مصمم است با نظم بینالمللی در حال تغییر سازگار شود. در دوران بیثباتی جهانی، پلتفرمهای منطقهای به نقاط ثبات تبدیل میشوند. امروزه، آذربایجان نقشی فراتر از جایگاه رسمی خود به عنوان یک شریک گفتگو ایفا میکند، زیرا در پروژههای ترانزیتی و انرژی اوراسیا مشارکت دارد، روابط دیپلماتیک را گسترش و انعطافپذیری سیاسی را تقویت میکند.
البته، باکو با وظیفه دشوار ایجاد تعادل بین منافع رقابتی قدرتهای بزرگ روبرو است. در صحنه اوراسیا، منافع چین، روسیه، هند و غرب همگرا و گاها مغایر هستند. بنابراین، اجتناب از تبدیل شدن به عرصه رقابت آنها برای تضمین امنیت بلندمدت و توسعه پایدار ضروری است. موفقیت آذربایجان به توانایی آن در ترکیب منافع ملی با معماری همکاری منطقهای بستگی دارد.
بنابراین، همکاری آذربایجان با سازمان همکاری شانگهای نباید به عنوان یک اظهارنظر یا موضوع سیاسی محسوب شود، بلکه انتخاب عملگرایانه در زمان آشفتگی جهانی تلقی میشود. در واقع، این همکاری هم ابزاری برای گسترش فرصتها بوده و هم چالشی است که نیازمند سیاستگذاری دقیق و متعادل، انعطافپذیری و ظرفیت پاسخگویی سریع به پویاییهای جدید در محیط بینالمللی است.