چشمانداز روابط روسیه و آذربایجان در سایه تنش در مناسبات دوجانبه

روابط باکو و مسکو در ماههای اخیر وارد فاز پرتنشی شده است؛ از سقوط یک هواپیمای غیرنظامی تا قطع ارتباط مستقیم سران. این یادداشت به بررسی دلایل ژئوپلیتیکی این دگرگونی، از تضعیف نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی تا تعمیق روابط آذربایجان با ترکیه و غرب، میپردازد و چشمانداز آینده این روابط را ترسیم میکند.
الهام انصاری، پژوهشگر مسائل اوراسیا
اندیشکده زاویه: در ماههای اخیر، روابط بین باکو و مسکو دچار تنش قابل توجهی شده است. روند نزولی با سقوط یک هواپیمای غیرنظامی آذربایجانی در دسامبر ۲۰۲۴ آغاز شد که به طور گسترده – با شواهد پشتیبانی میشود – اعتقاد بر این است که توسط یک موشک زمین به هوای روسی در حین نزدیک شدن به گروزنی سرنگون شده است. از آن زمان، تنشها با حوادث مکرر که منافع یکدیگر را هدف قرار میدهد، تشدید شده و روابط دوجانبه را بیش از پیش رو به وخامت گذاشته است.
نکته قابل توجه این است که از دسامبر 2024، روسای جمهور آذربایجان و روسیه حداقل به صورت علنی ارتباط مستقیمی با یکدیگر نداشتهاند. با توجه به ماهیت هر دو دولت و زمینه تاریخی روابط آذربایجان و روسیه، تماس مستقیم رهبر با رهبر به طور سنتی در شکلدهی به روابط دوجانبه نقش محوری داشته است. از همه مهمتر، به نظر میرسد ارتباطات سطح بالا بین روسای جمهور در ماههای اخیر در پایینترین سطح خود یا کاملاً غایب است.
به موازات وخامت روابط با روسیه، آذربایجان همکاری خود را با ترکیه تعمیق بخشیده و ارتباطات سطح بالا و دیدارهای رسمی بین باکو، بروکسل و واشنگتن را تشدید کرده است. علاوه بر این، تحولات مثبتی در مذاکرات صلح بین باکو و ایروان رخ داده است. تلاشهای ارمنستان برای تقویت روابط با اتحادیه اروپا و عادیسازی روابط با ترکیه، به تغییر پویایی منطقهای کمک بیشتری میکند. این تحولات از عوامل مهم در وضعیت فعلی روابط آذربایجان و روسیه هستند. با این حال، به نظر میرسد محرک اصلی رفتار باکو نسبت به مسکو – و رویکرد محتاطانه کرملین نسبت به باکو – تغییر موازنه قدرت در منطقه باشد، فرآیندی که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد.
در ادامه تلاش شده است تا انگیزههای پشت اقدامات باکو و مسکو در بحبوحه رکود مداوم روابط و بررسی روندهای بالقوه در توسعه آینده آنها است.
علل ژئوپلیتیکی
از سال ۱۹۹۱، آذربایجان و روسیه، علیرغم لفاظیها و توافقات اخیر، شرکای استراتژیک نبودهاند و به دلیل نیازهای متقابل به همکاری، دشمن آشکار یکدیگر نیز نبودهاند. در حالی که مسکو پیوسته به دنبال گنجاندن آذربایجان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) و سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) بوده است، باکو سیاست فاصله گرفتن از روسیه را حفظ کرده و به جای همسویی نزدیک یا همراهی با مسکو، روابط خود را با سایر قدرتهای جهانی متعادل کرده است. کاهش حضور غرب در منطقه، موقعیت تضعیفشده روسیه، نفوذ اقتصادی رو به رشد چین و نقش تقویتشده ترکیه در قفقاز جنوبی، آذربایجان را بر آن داشته است تا استراتژی خود را تنظیم کند.
باکو اکنون به دنبال ایجاد تعادل بین روسیه و ترکیه، غرب با روسیه، ترکیه با چین و تا حدودی با اسرائیل است. این تغییرات در حال حاضر به نفع آذربایجان است که با جنگ مداوم روسیه در اوکراین تقویت شده است. آذربایجان همچنان تمایلی به پیوستن به اتحادهای غربی یا روسی ندارد و ترجیح میدهد ضمن اجتناب از اتحاد رسمی، روابط سودمند خود را با همه قدرتهای بزرگ حفظ کند. با این حال، حفظ این تعادل ظریف به طور فزایندهای چالش برانگیز میشود. پیش از این، مسکو از مناقشه قره باغ کوهستانی برای اعمال نفوذ بر باکو و ایروان استفاده میکرد. با این حال، پس از آنکه آذربایجان در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۳ کنترل کل قرهباغ را به دست گرفت و نیروهای روسی از منطقه خارج شدند، مسکو این اهرم را از دست داد. علاوه بر این، نقش روسیه به عنوان صادرکننده اصلی سلاح به آذربایجان به طور قابل توجهی کاهش یافته است و اکنون کشورهای دیگر ارتش آذربایجان را تأمین میکنند.
در همین حال، سیاست نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان، مبنی بر فاصله گرفتن ایروان از مسکو، عادیسازی روابط با ترکیه و توافق نهایی صلح با آذربایجان، فرصتهای جدیدی را برای معماری امنیتی منطقهای ایجاد میکند که نفوذ روسیه را به چالش میکشد. اعلامیه آتشبس سهجانبه سال ۲۰۲۰ بین روسیه، آذربایجان و ارمنستان، به روسیه کنترل یک مسیر حملونقل استراتژیک را که آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقه نخجوان متصل میکند (کریدور «زنگزور» یا «سیونیک») اعطا کرد. اگرچه باکو رسماً این توافق را رد نکرده است، اما توافق اخیر با ارمنستان و برچیدن این نیروها، قابل توجه است.
اگر توافق اخیر باکو و ایروان عملیاتی شود، میتواند روابط هر دو کشور با غرب را بهبود بخشد و حضور منطقهای ترکیه را تقویت کند، سناریویی که مسکو از آن وحشت دارد. اگر گروههای سیاسی طرفدار روسیه نتوانند از طریق انتخابات یا کودتا در ایروان به قدرت برسند، مسکو ممکن است تمرکز خود را به گرجستان تغییر دهد، جایی که روابط با روسیه در حال بهبود بوده است و تفلیس دیگر خود را به عنوان شریک اصلی اتحادیه اروپا در منطقه معرفی نمیکند.
تحولات احتمالی در روابط
ابزارهای فشار باقیمانده روسیه بر آذربایجان شامل مداخله نظامی، هدف قرار دادن مهاجران کاری آذربایجانی و محدود کردن واردات محصولات کشاورزی آذربایجان است. در حالی که برخی از نخبگان امنیتی روسیه ممکن است از حمله به آذربایجان برای ایجاد یک دولت «دوستدار روسیه» حمایت کنند، این سناریو به دلیل جنگ جاری روسیه در اوکراین، حمایت ترکیه از آذربایجان و واکنشهای احتمالی ایالات متحده و حتی چین بعید است. اگرچه روابط آذربایجان با دولت بایدن پرتنش بود، اما باکو با دولت فعلی ترامپ همسوتر است. علاوه بر این، در حالی که روابط چین و روسیه تقویت شده است، پکن قفقاز جنوبی را به عنوان مسیری جایگزین برای ابتکار کمربند و جاده (BRI) خود، مستقل از کنترل مسکو، میبیند. کرملین احتمالاً عواقب مداخله نظامی را تشخیص میدهد و ممکن است در عوض به فشار اقتصادی، مانند هدف قرار دادن مهاجران کاری آذربایجانی یا اعمال ممنوعیت بر واردات محصولات کشاورزی، تکیه کند.
چنین اقداماتی میتواند چالشهای قابل توجهی برای باکو ایجاد کند، زیرا آذربایجان ممکن است برای تأمین شغل یا فرصتهای تجاری برای میلیونها مهاجر بازگشته به مشکل بخورد و به طور بالقوه به ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی دامن بزند که میتواند رژیم فعلی را تهدید کند. با این حال، حتی در چنین سناریویی، بعید است که رهبران یا گروههای طرفدار روسیه در آذربایجان قدرت بگیرند. تصویر تاریخی روسیه به عنوان یک اشغالگر، همراه با کاهش قدرت نرم آن و به حاشیه راندن مقامات طرفدار روسیه در آذربایجان، نفوذ مسکو را کاهش میدهد. در سناریوی تغییر رژیم، نفوذ ترکیه احتمالاً از روسیه بیشتر خواهد شد. اگر کرملین وضعیت را واقعبینانه ارزیابی کند، هدف آن احتمالاً فشار آوردن به باکو برای دستیابی به امتیازات خاص به جای دنبال کردن تغییر رژیم است. مسکو ثبات را به تعامل با رهبران غیرقابل پیشبینی ترجیح میدهد، همانطور که در بحرانهای سیاسی گذشته در فضای شوروی سابق دیده شد.
اتحادیه اروپا همچنین در حال افزایش دخالت خود در منطقه است و از مذاکرات صلح بین باکو و ایروان حمایت میکند و همکاری با ارمنستان و آذربایجان را تقویت میکند. بروکسل تلاشهای ایروان را برای تعمیق روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی با اتحادیه اروپا و در عین حال ارتقای همکاری اقتصادی و تثبیت سیاسی با باکو تشویق میکند. اتحادیه اروپا برای تقویت حضور ژئواقتصادی و ژئوپلیتیکی خود، میتواند باکو را تشویق کند تا فشار سیاسی داخلی بر رسانههای مستقل و سازمانهای غیردولتی را کاهش دهد و به طور بالقوه به آذربایجان اجازه دهد تا «عادیسازی دموکراتیک» را با شرایط خود و نه تحت فشار خارجی دنبال کند. چنین تحولاتی میتواند همکاری اتحادیه اروپا و آذربایجان را افزایش داده و نفوذ منطقهای روسیه را بیشتر تضعیف کند.
علاوه بر این، بروکسل میتواند با تقویت همکاری در چارچوب سیاست مشترک امنیتی و دفاعی اتحادیه اروپا با ارمنستان، همکاری مشابهی را برای آذربایجان فراهم کند. صلح نهایی بین باکو و ایروان میتواند مسیرهای حمل و نقل جایگزین را از طریق ترکیه، ارمنستان و آذربایجان باز کند و دسترسی امن اتحادیه اروپا به قفقاز جنوبی، آسیای مرکزی و چین را فراهم کند، به خصوص اگر روابط با گرجستان رو به وخامت بگذارد یا حضور روسیه در آنجا تقویت شود.
با توجه به موارد فوق، واقعبینانهترین مسیر برای روابط آذربایجان و روسیه، مسیر «نه متحدان، بلکه شرکایی برای منافع متقابل» است، البته به شرطی که روسیه از تصمیمات غیرمنطقی یا محاسبات اشتباه استراتژیک اجتناب کند.