درک استراتژی روسیه در دریای سیاه

  • 2025-08-05 11:30

اندیشکده زاویه – رصد: اروپا و ناتو در دو دهه گذشته، جاه‌طلبی‌های روسیه در دریای سیاه و تهدیدات ناشی از آن را دست کم گرفته‌اند. این یادداشت که خلاصه‌ای از یک مقاله پژوهشی است به تحلیل الگوهای رفتاری روسیه در این منطقه استراتژیک می‌پردازد و پیامدهای ناشی از موفقیت احتمالی مسکو در تسلط بر این منطقه را بررسی می‌کند. همچنین، نقش حیاتی ترکیه و ضرورت همکاری‌های منطقه‌ای برای مقابله با چالش‌های امنیتی در دریای سیاه مورد تاکید قرار می‌گیرد.

گالیپ دالای و ناتالی سابانادزه در مقاله مشترکی که خلاصه‌ای از آن آورده شده است، در وب‌سایت اندیشکده «چتم هاوس» نوشتند: در طول دو دهه گذشته، اروپا و ناتو روسیه و انگیزه آن برای تسلط بر منطقه دریای سیاه را دست‌کم گرفته‌اند. درک الگوهای ثبات و سازگاری در وضعیت مسکو در دریای سیاه برای پیش‌بینی رفتار استراتژیک آینده این کشور ضروری است. استفاده مداوم روسیه از جنگ ترکیبی و تمام عیار در دریای سیاه، در صورت موفقیت، پیامدهای مخربی برای منطقه وسیع‌تر خواهد داشت.  

امنیت دریای سیاه در گرو تضمین حفظ کنترل اوکراین بر اودسا و خط ساحلی مجاور آن است. هرگونه آتش‌بس یا توافق صلح در آینده باید شامل مقرراتی برای بازدارندگی بلندمدت در برابر تلاش‌های مجدد روسیه برای قطع دسترسی اوکراین به دریای سیاه باشد. چنین اقدامی نه تنها به پایداری اقتصادی اوکراین آسیب می‌رساند، بلکه اهمیت استراتژیک گسترده‌تر آن را نیز کاهش می‌دهد.

پایبندی آنکارا به کنوانسیون مونترو که مانع از ورود کشتی‌های نظامی به منطقه دریای سیاه در زمان جنگ می‌شود، تأثیر قابل توجهی بر جاه‌طلبی‌های روسیه داشته است. در نتیجه، ترکیه به دلیل کنترل تنگه‌های ترکیه، داشتن طولانی‌ترین خط ساحلی در منطقه و وزن ژئوپلیتیکی قابل توجه خود، همچنان یک بازیگر محوری در دریای سیاه و شریک حیاتی برای غرب خواهد بود.  

دریای سیاه بخش جدایی‌ناپذیری از بازآفرینی هویت نئوامپریالیستی روسیه، تلاش آن برای کسب جایگاه قدرت بزرگ و محاسبات ژئوپلیتیکی گسترده‌تر آن است. در این منطقه است که تجدیدنظرطلبی روسیه پس از فروپاشی شوروی بیشترین رواج را دارد. درک الگوهای ثبات و سازگاری در موضع مسکو در دریای سیاه برای پیش‌بینی رفتار استراتژیک آینده این کشور ضروری است.

جنگ در اوکراین، تا حد زیادی، تلاش روسیه برای تضمین جاه‌طلبی دیرینه خود برای تسلط بر دریای سیاه، از جمله کریدورهای حیاتی تجارت و انرژی است. اگرچه این جنگ نشان‌دهنده تشدید تنش است، اما نشان‌دهنده تغییر اساسی در چشم‌انداز استراتژیک مسکو – که ریشه در مقاومت در برابر نفوذ غرب، به ویژه اتحادیه اروپا و ناتو، در منطقه دارد – نیست. به این ترتیب، روسیه احتمالاً حتی بیشتر از آنچه که لفاظی‌های رسمی مسکو نشان می‌دهد، با عضویت بالقوه اوکراین در اتحادیه اروپا خصمانه خواهد بود. در این زمینه، استراتژی اخیراً اعلام شده اتحادیه اروپا در دریای سیاه باید با فوریت و اعتبار عملیاتی شود و نشان‌دهنده تعهد محکم به امنیت و بازدارندگی منطقه‌ای باشد.

امنیت دریای سیاه در گرو تضمین حفظ کنترل اوکراین بر اودسا و خط ساحلی مجاور آن است. هرگونه آتش‌بس یا توافق صلح در آینده باید شامل مقرراتی برای بازدارندگی بلندمدت در برابر تلاش‌های مجدد روسیه برای قطع دسترسی اوکراین به دریای سیاه باشد. چنین اقدامی نه تنها به پایداری اقتصادی اوکراین آسیب می‌رساند، بلکه اهمیت استراتژیک گسترده‌تر آن را نیز کاهش می‌دهد.

اتحادیه اروپا و ناتو تا همین اواخر، نیات استراتژیک روسیه را اشتباه ارزیابی کرده و عزم آن را برای دنبال کردن آن‌ها دست‌کم گرفته بودند. در طول جنگ سرد، وظیفه اصلی ناتو بازدارندگی و دفاع در برابر تهدید شوروی بود. روسیه به عنوان جانشین اتحاد جماهیر شوروی، ناتو را نه تنها به عنوان یک تهدید به دلیل گسترش این اتحاد، بلکه به عنوان یک سازمان متخاصم متشکل از دشمنان جنگ سرد کرملین درک کرده است. روسیه با وجود ناتو مخالف است. در حالی که بازدارندگی معتبر همچنان مانع از رویارویی مستقیم متعارف با اعضای ناتو می‌شود، مسکو به طور فزاینده‌ای برای دستیابی به اهداف خود به تاکتیک‌های ترکیبی، مانند نفوذ سیاسی و کمپین‌های اطلاعاتی، روی می‌آورد.

با کاهش حضور امنیتی ایالات متحده در منطقه، خطرات برای دریای سیاه و امنیت گسترده‌تر اروپا در حال افزایش است. در این زمینه، تعریف واضح روش‌های همکاری بین اتحادیه اروپا، بریتانیا و ترکیه ضروری است. تقویت همکاری بین متحدان ساحلی ناتو در دریای سیاه نیز به همان اندازه ضروری است. طرح مین‌زدایی مداوم به رهبری بلغارستان، رومانی و ترکیه، مدلی امیدوارکننده از همکاری کاربردی را ارائه می‌دهد – مدلی که می‌تواند به حوزه‌های دیگر نیز گسترش یابد. روسیه کاملاً از چنین هماهنگی آگاه است و احتمالاً از طریق ایجاد اختلال و انتشار اطلاعات نادرست، به دنبال تضعیف آن خواهد بود.

به جای دنبال کردن یک معماری امنیتی منطقه‌ای مبتنی بر همکاری، چشم‌انداز روسیه برای دریای سیاه بر اساس یک حاکمیت مشترک با ترکیه است که  یادآور پویایی‌های دوران جنگ سرد است؛ مسکو کنترل حوزه شمالی و آنکارا کنترل حوزه جنوبی را در دست دارد. این رویکرد مستلزم آن است که روسیه روابطی پیچیده و تعاملی با ترکیه را هدایت کند، به‌ویژه که سیاست خارجی و امنیتی آنکارا نشانه‌هایی از همگرایی مجدد با غرب را نشان می‌دهد. ترکیه به دلیل کنترل تنگه‌های ترکیه، در اختیار داشتن طولانی‌ترین خط ساحلی در منطقه و وزن ژئوپلیتیکی قابل توجه خود، همچنان بازیگر محوری در دریای سیاه است.

ترکیه با گسترش حضور ناتو در دریای سیاه مخالف است، اما به همان اندازه چشم‌انداز تسلط روسیه را نیز رد می‌کند. بنابراین، موضع استراتژیک آنکارا بر حفظ تعادل قدرت منطقه‌ای – حمایت از قابلیت‌های اوکراین و مقابله با جاه‌طلبی‌های هژمونیک روسیه، در عین حال جلوگیری از گسترش قابل توجه دخالت مستقیم ناتو – متمرکز است. با توجه به کاهش احتمالی مشارکت منطقه‌ای ایالات متحده، دفاع از بالتیک و دریای سیاه به یک استراتژی مشترک برای مهار روسیه نیاز دارد. یک اوکراین قوی و مقاوم، که با حمایت پایدار اروپا و مشارکت‌های منطقه‌ای قوی پشتیبانی می‌شود، برای حفظ امنیت بلندمدت در  دریای سیاه ضروری است.

اگر روسیه بتواند در اوکراین ادعای پیروزی کند – یا حتی اگر صرفاً پیروز تلقی شود – چنین نتیجه‌ای عواقب جدی برای همسایگان روسیه خواهد داشت. مسکو که از این موفقیت جسورتر شده است، احتمالاً رویکردی قاطعانه‌تر را برای تغییر شکل منطقه مطابق با تصویر خود دنبال خواهد کرد. برای بسیاری از کشورهای همسایه، این می‌تواند به معنای داشتن چاره‌ای جز همسویی با روسیه تحت فشار باشد. دریای سیاه، قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی در چارچوب استراتژی همسایگی در حال تکامل روسیه به هم پیوسته هستند. این واقعیت باید پاسخ یوروآتلانتیک را شکل دهد، که باید در جهت سیاست‌های منسجم و به هم پیوسته در سراسر این مناطق برای مقابله با نفوذ روسیه و تقویت تاب‌آوری منطقه‌ای باشد.

حضور اقتصادی چین در منطقه دریای سیاه، اگرچه هنوز محدود است، اما به طور پیوسته در حال گسترش است و به درک فزاینده‌ای از چندقطبی منطقه‌ای کمک می‌کند – چیزی که روسیه به طور فزاینده‌ای نیاز به پیمایش آن خواهد داشت. برخلاف مسکو، پکن از میراث امپراتوری رها شده است، که به آن اجازه می‌دهد با بازیگران منطقه‌ای با محدودیت‌های تاریخی کمتری تعامل کند. در حالی که چین صراحتاً جاه‌طلبی‌های نئوامپریالیستی روسیه را تأیید نمی‌کند، با دیدگاه روسیه در مورد چندقطبی بودن مبتنی بر حوزه‌های نفوذ انحصاری مخالفت نمی‌کند. برای مسکو، چندقطبی بودن کمتر در مورد تنوع قدرت است و بیشتر در مورد ایجاد یک چارچوب ضد غربی برای نظم‌دهی مجدد جهانی است. در میان‌مدت، روسیه احتمالاً ردپای منطقه‌ای چین را به عنوان وزنه تعادل غرب تحمل می‌کند – و حتی از آن استقبال می‌کند. با این حال، در درازمدت، این اتحاد عمل‌گرایانه می‌تواند جای خود را به رقابت استراتژیک بدهد، به خصوص با عمیق‌تر شدن نفوذ چین.

مطالب بیشتر:

آیا بحران میان روسیه و اروپا به جنگ ختم می شود؟

روسیه و اروپا فراتر از وضعیت نه جنگ، نه صلح و به عبارت دیگر، در لبه پرتگاه جنگ قرار دارند و فقط یک اشتباه در ارزیابی و محاسبات می‌تواند دو…

رزمایش وحدت۲۰۲۵؛ همگرایی جهان ترک در سایه واگرایی از روسیه

رزمایش وحدت ۲۰۲۵ را که با حضور نیروهای نظامی آذربایجان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان برگزار خواهد شد، نه صرفاً تمرینی نظامی، بلکه نخستین تلاش منسجم برای استانداردسازی تاکتیک‌ها و…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب پیشنهادی

آیا بحران میان روسیه و اروپا به جنگ ختم می شود؟

آیا بحران میان روسیه و اروپا به جنگ ختم می شود؟

رزمایش وحدت۲۰۲۵؛ همگرایی جهان ترک در سایه واگرایی از روسیه

رزمایش وحدت۲۰۲۵؛ همگرایی جهان ترک در سایه واگرایی از روسیه

درس روسیه از جنگ اوکراین و احیای نظامی خود

درس روسیه از جنگ اوکراین و احیای نظامی خود

تحلیلی بر راهبرد ایران در آسیای مرکزی و قفقاز

تحلیلی بر راهبرد ایران در آسیای مرکزی و قفقاز

«قفقاز» مقصد تازه سرمایه‌گذاری عربستان در راستای نفوذ ژئوپلیتیک

«قفقاز» مقصد تازه سرمایه‌گذاری عربستان در راستای نفوذ ژئوپلیتیک

استاد دانشگاه مک‌مستر کانادا در گفتگو با اندیشکده زاویه: ایران بازیگری با «کارنامه پاک» در قفقاز است

استاد دانشگاه مک‌مستر کانادا در گفتگو با اندیشکده زاویه: ایران بازیگری با «کارنامه پاک» در قفقاز است