ترکیه در کانون بحران؛ از تهدید نظامی تا تجزیه سرزمینی

رهبران آنکارا باید آگاه باشند با انحلال پکک شاید به ظاهر تهدید امنیتی – نظامی خنثی شده باشد؛ اما تهدیدی جدیتر و عمیقتر و بحرانیتر در انتظار ترکیه است و تمامیت ارضی این کشور در معرض تهدید و تجزیه خواهد بود.
اندیشکده زاویه – اختصاصی: پیش از آنکه پکک در مراسمی ویژه سلاحهای خود را شلیک کند، بسه هوزات، رئیس مشترک شورای اجرایی کنفدراسیون جوامع کردستان (KCK)، در سخنرانی خود اعلام کرد که مبارزه در عرصه دموکراسی و قانون ادامه خواهد یافت. این بیانیه به دو دلیل قابل توجه است: نخست، پکک با این بیانیه اعلام کرد که به مبارزه خود پایان نداده و نخواهد داد؛ دوم، پکک با این بیانیه اعلام کرد که مبارزه خود را از درگیری مسلحانه به عرصه سیاسی ارتقا داده است.
کسانی که نظریه مبارزه با تروریسم را مطالعه میکنند، میدانند که هدف اصلی تلاشهای مسلحانه هر سازمان تروریستی، هموار کردن راه برای اهداف سیاسی با ارتقای مبارزه به بُعد سیاسی است. تحولات، این روند را برای پکک آغاز کرده است. با این حال، هدف سیاسی پکک تحقق آرمانشهر عبدالله اوجالان، «کنفدرالیسم دموکراتیک» است؛ در توافقنامه کنفدراسیون جوامع کردستان (KCK) تصریح شده است: «یعنی ایجاد یک منطقه خودمختار در حوضه غنی از آب دجله – فرات در شرق آناتولی از طریق مبارزه در حوزههای دموکراسی و قانون است». طرفه آن است که منطقه خودمختار هدف میانی پکک است؛ هدف اصلی، تأسیس دولت کنفدراسیون جوامع کردستان (KCK) در این منطقه است. هدفی که قطعاً ترکیه را با بحرانهای بسیار عمیقتر و جدیتر از وضعیت کنونی مواجه خواهد کرد.
ماموریت توماس باراک
در حالی که ایالات متحده در حال تشدید قدرت خود در آسیا – اقیانوسیه علیه رقیب و دشمن اصلی خود یعنی چین میباشد، به دنبال تسریع پروژههایی است که در شکلدهی به خاورمیانه جدید ناتمام ماندهاند. در این زمینه، تحولات سوریه اجرای «کنفدرالیسم دموکراتیک» را در آن کشور تسهیل کرده است. سوریه در این زمینه اولویت پیدا کرده است و پکک تا حد زیادی در حال تغییر مکان به این کشور است. بنابراین، سوریه در اولویت دستیابی به کنفدرالیسم دموکراتیک است. با این حال، انتصاب توماس باراک، سفیر جدید ایالات متحده در آنکارا، به عنوان نماینده ویژه سوریه، نشان میدهد که این پروژه میتواند به طور مشترک در دو کشور انجام شود. برای درک چگونگی پیشرفت این روند، نباید مسائل مورد توافق ترامپ و اردوغان، ماموریت توماس باراک که ترامپ او را به عنوان سفیر در ترکیه منصوب کرد، ستایش او از سیستم ملت عثمانی و تأکید اردوغان بر اتحاد ترک – کرد – عرب، همراه با شلیک سلاحهای تشریفاتی پکک را صرفاً سرنخهایی در نظر گرفت؛ همه این تحرکات و اقدامات جزو اجزای دستور کاری است که آمریکا بر اساس آن قصد تغییر مرزها و ترسیم نقشهای جدید دارد.
فارغ از بحث منطقهای، باید خاطرنشان کرد اینگونه سرنخها «جمهوری ترکیه» را هم هدف قرار خواهد داد؛ چراکه اساساً نظامهای جمهوری موفق و باثبات مانعی جدی برای سیاستهای استعماری و استثماری جهان غرب قلمداد میشوند. ترکیه یکی از مهمترین کشورهای دارای نظامی جمهوری با قالبی اسلامی است که رویکردی تقابلی / تعاملی با غرب دارد و در عرصه هویتی – تاریخی، حکمرانی و توسعه و پیشرفت رقیب جدی برای جهان غرب تعریف میگردد.
تغییرات اقلیمی و حوضه آبریز دجله – فرات
تأثیرات تغییرات اقلیمی به طور فزایندهای شدید است. در دوره آینده، بلایای طبیعی مانند آتشسوزی جنگلها و سیل شدیدتر خواهد شد، خشکسالی در آناتولی مرکزی و غربی افزایش خواهد یافت، منابع آب به سرعت خشک میشوند و انتقال آب از حوضههای فرات و دجله به غرب از طریق لوله ضروری خواهد شد. رودخانههای فرات و دجله نه تنها برای ترکیه، بلکه برای غرب آسیا نیز حیاتی هستند. این منابع آبی همچنین به عنوان اهرمهای ژئواستراتژیکی عمل میکنند که ترکیه را تقویت میکنند، بنابراین، این حوضه یک منطقه هدف است. مهم نیست سیاستمداران چه میگویند، مسئله تصرف منابع حیاتی آب ترکیه است. این پروژه، پروژهای بسیار فراتر از پکک است که به دنبال تسلط بر منطقه با کنترل آب هستند.
لذا رهبران آنکارا باید آگاه باشند با انحلال پکک شاید به ظاهر تهدید امنیتی – نظامی خنثی شده باشد؛ اما تهدیدی جدیتر و عمیقتر و بحرانیتر در انتظار ترکیه است و تمامیت ارضی این کشور در معرض تهدید و تجزیه خواهد بود. در اصل، جنگی در منطقه شکل گرفته است که تبعات آن کل منطقه را تحت الشعاع قرار خواهد داد؛ هیچ راه میانبری برای رهایی نیست جز اتحاد و همگرایی میان کشورها است. هرگونه سکوت و یا همراهی با نظام سلطه و از همه مهمتر، هرگونه تلاش و تحرک خودمدارانه (Egocentric) و تک بعدی (One-dimensional) برای رهایی از بحران و گذار از بحرانهای نوظهور، منطقه را بیش از پیش در باتلاق جنگ و تجزیه و فروپاشی گرفتار خواهد کرد.
همانطور که در نظریه استراتژی جنگ، ضربالمثل است: «جنگ به ندرت طبق برنامهریزی پیش میرود»؛ طبعاً جنگ آغاز شده در منطقه هم طبق برنامهریزیهای آمریکا و شرکای بینالمللی و منطقهای آن پیش نخواهد رفت؛ معهذا، مطمئناً وحدت و همگرایی میان کشورهای منطقه برنامهریزیهای کشورهای غربیعلیه منطقه را هرچه بیشتر مختل خواهد کرد و جنگ آغاز شده در نهایت به نفع منطقه تمام خواهد شد.